آمد و زد دامن را از دستم انداخت ، حس كردم كه من نبايد اين كار را
بكنم ، با اينكه كودكی هفت ساله بودم . امام باقر ( ع ) در رواياتی ، و
نيز اميرالمؤمنين - در نهج البلاغه - اين مطلب را كاملا تأييد می‏كنند :
« و لقد قرن الله به من لدن ان كان فطيما اعظم ملك من ملائكته ، يسلك‏
به طريق المكارم و محاسن اخلاق العالم » ( 1 ) .
امام باقر ( ع ) می‏فرمايد : بودند فرشتگانی الهی كه از كودكی او را
همراهی می‏كردند . پيامبر می‏فرمود من گاهی سلام می‏شنيدم ، يك كسی به من‏
می‏گفت السلام عليك يا محمد ! نگاه می‏كردم ، كسی را نمی‏ديدم . گاهی با
خودم فكر می‏كردم شايد اين سنگ يا درخت است كه دارد به من سلام می‏دهد ،
بعد فهميدم فرشته الهی بوده كه به من سلام می‏داده است .
از جمله قضايای قبل از رسالت ايشان ، به اصطلاح متكلمين " ارهاصات "
است كه همين داستان ملك هم جزء ارهاصات به شمار می‏آيد . رؤياهای فوق‏
العاده عجيبی بوده كه پيغمبر اكرم مخصوصا در ايام نزديك به رسالتش‏
می‏ديده است . می‏گويد من خوابهايی می‏ديدم كه : « يأتی مثل فلق الصبح »
مثل فجر ، مثل صبح صادق ، صادق و مطابق بود ، اينچنين خوابهای روشن‏
می‏ديدم . چون بعضی از رؤياها از همان نوع وحی و الهام است ، نه هر
رؤيايی ، نه

پاورقی :
. 1 نهج البلاغه ، خطبه 234 : قاصعه . [ و همانا خداوند از آغاز كودكی‏
حضرت بزرگترين فرشته از فرشتگان خود را مأمور وی ساخته بود كه او را به‏
راه مكارم و محاسن اخلاق عالم می‏برد ] .