من سؤالش را بكند . اگر جواب دادم خودش از عملش پشيمان می‏شود . شديدا
جلوی اينها را گرفت . با خفه شو ، گم شو ، كتكش بزنيد ، پدرت را در
می‏آوريم ، اين فضوليها يعنی چه ؟ ! [ حجج الهی اقامه نمی‏شود ] . اگر
می‏خواهيد حجت الهی را اقامه بكنيد راهش اين نيست ، راهش نرمش و
ملايمت است ، چون سر و كار با دل است ، سر و كار با فكر است ، سر و
كار با روح است . وقتی كه مقام ، مقام دعوت و تبليغ اسلام می‏شود ، مطلب‏
از اين قبيل است .
حسين بن علی عليه السلام آنجا كه بالجاج دشمن روبرو می‏شود ، سر را چنان‏
بالا می‏گيرد كه هيچ قدرتی نمی‏تواند خم به ابروی او بياورد تا چه رسد كه‏
اين سر را پايين بياورد . ولی وقتی هم مواجه می‏شود با اشخاصی كه بايد
اينها را ارشاد و هدايت بكند ، احيانا از بی اعتنايی هايشان هم صرف نظر
و چشم پوشی می‏كند . زهير بن القين از مكه حركت كرده و با قافله‏اش دارد
می‏آيد . امام حسين هم دارد می‏آيد . زهير كوشش می‏كند كه با امام حسين‏
روبرو نشود ، يعنی اگر می‏بيند امام حسين نزديك است قافله را از طرف‏
ديگر می‏برد . اگر يك جا ايشان فرود آمدند مخصوصا در يك سرچشمه و منزل‏
ديگر فرود می‏آيد ، می‏گويد نمی‏خواهم چشمم به چشم حسين بيفتد برای اينكه به‏
رو در بايستيش گرفتار نشوم ( اين خلاصه حرفش است ) . امام حسين هم‏
می‏فهمد كه [ دور شدن ] زهير برای اين است . اما امام حسين كه اينجا
تشخيص داده زهير مردی است اغفال شده ، به اصطلاح عثمانی يعنی مريد عثمان‏
، معلوم می‏شود در محيطی بوده كه مريدهای عثمان او را درگروه خودشان‏
برده‏اند ، ولی آدم بی غرضی است ، [ با خود می‏گويد ] به ما بی اعتنايی‏
كرده است ،