اوست از پشت سر . اين است كه می‏گويند تبشير ، قائد است و انذار ،
سائق . " قائد " يعنی جلوكش . كسی كه مثلا مهار اسب يا شتری را می‏گيرد
، از جلو می‏رود و حيوان از پشت سرش ، او را می‏گويند قائد . و " سائق‏
" آن كسی را می‏گويند كه از پشت سر حيوان را می‏راند . تبشير حكم قائد را
دارد ، يعنی از جلو می‏كشد ، و انذار حكم سائق را ، يعنی از پشت سر
می‏راند ، و هر دوی اينها يك عمل انجام می‏دهند . حال اگر اين دو با
يكديگر باشد ، هم قائد وجود داشته باشد و هم سائق ، يكی از جلو حيوان را
بكشد و ديگری از پشت سر حيوان را براند ، هر دو عامل در آن واحد حكمفرما
بوده . و اين هر دو برای بشر ضروری است ، يعنی تبشير و انذار هيچكدام به‏
تنهايی كافی نيست . تبشير شرط لازم هست ولی شرط كافی نيست . انذار هم‏
شرط لازم هست ولی شرط كافی نيست . اينكه به قرآن كريم سبع المثانی گفته‏
می‏شود شايد يك جهتش اين است كه هميشه در قرآن تبشير و انذار مقرون به‏
يكديگر است . يعنی از يك طرف بشارت است و نويد ، و از طرف ديگر
انذار و اعلام خطر .
در دعوت ، اين هر دو ركن بايد توأم باشد . اشتباه است اگر داعی و
مبلغ تنها تكيه‏اش روی تبشيرها باشد و يا تنها تكيه‏اش روی انذارها باشد
، و بلكه جانب تبشير بايد بچربد . و شايد به همين دليل است كه قرآن‏
كريم تبشير را مقدم می‏دارد : « بشيرا و نذيرا ، مبشرا و نذيرا » .

تنفير

غير از تبشير و انذار ، يك عمل ديگر داريم كه اسمش " تنفير " است‏
. تنفير يعنی عمل فرار دادن . گاهی انسان می‏خواهد