می‏خورند ، تشنه می‏شوند آب می‏خورند ، احتياج به خواب پيدا می‏كنند ،
بچه‏های خودشان را دوست دارند ، غريزه جنسی دارند ، عاطفه دارند ، و لهذا
می‏توانند مقتدا باشند . اگر اينجور نبودند امام و پيشوا نبودند . اگر
العياذ بالله امام حسين عواطف يك بشر را نمی‏داشت ، يعنی اگر چنانكه‏
يك بشر از رنجی كه بر فرزندش وارد می‏شود رنج می‏برد ، و اگر بچه‏هايش را
هم جلوی چشمش قطعه قطعه می‏كردند هيچ دلش نمی‏سوخت و مثل اين بود كه‏
كنده را تكه تكه بكنند ، اين كه كمالی نشد . من هم اگر اينجور باشم اين‏
كار را می‏كنم .
اتفاقا عواطف و جنبه‏های بشريشان از ما قويتر است و در عين حال در
جنبه‏های كمال انسانی از فرشته و از جبرئيل امين بالاترند . و لهذا امام‏
حسين می‏تواند پيشوا باشد ، چون تمام مشخصات بشری را دارد . او هم وقتی‏
كه جوان رشيدش می‏آيد از او اجازه می‏خواهد دلش آتش می‏گيرد ، و صد درجه‏
از من و تو عاطفه فرزند دوستی‏ا ش بيشتر است و عاطفه از كمالات بشريت‏
است ولی در مقابل رضای حق پا روی همه اينها می‏گذارد .
« فاستأذن اباه فأذن له » . آمد گفت پدر جان ! به من اجازه می‏دهی ؟
فرمود برو فرزند عزيزم . اينجا مورخين خيلی نكات خوبی را متعرض شده‏اند
. نوشته‏اند « فنظر اليه نظر آيس منه و ارخی عينيه » يك نگاهی كرد نگاه‏
كسی كه از حيات ديگری مأيوس است . از جنبه‏های روانشناسی و تأثير حالات‏
روحی در عوارض بدنی انسان ، اين يك امر واضحی است كه انسان وقتی‏
مژده‏ای به او می‏دهند بی اختيار می‏شكفد و چشمهايش باز می‏شود . انسان اگر
بر بالين يك