اين بود كه مصلحت اين است كه در مدينه بمانيم . جوانها كه بيشتر به
اصطلاح حالت غروری دارند و به جوانيشان بر میخورد گفتند : ما در مدينه
بمانيم و بيايند ما را محاصره كنند ؟ ! ما تن به چنين كاری نمیدهيم ،
میرويم بيرون هر جور هست میجنگيم . تاريخ مینويسد خود پيغمبر اكرم
مصلحت نمیديد كه از مدينه خارج بشوند ، میگفت اگر در مدينه باشيم
موفقيتمان بيشتر است ، يعنی نظرش با آن سالخوردگان و تجربه كارها موافق
بود ، ولی ديد اكثريت اصحابش كه همان جوانها بودند گفتند : نه يا رسول
الله ما از مدينه میزنيم بيرون ، میرويم در دامنه احد همان جا با آنها
میجنگيم . جلسه تمام شد . يك وقت ديدند پيغمبر اسلحه پوشيده بيرون آمد
و فرمود : برويم بيرون . همانهايی كه اين نظر را داده بودند آمدند گفتند
: يا رسول الله چون شما از ما نظر خواستيد ما اينجور نظر داديم ، ولی در
عين حال ما تابع شما هستيم ، اگر شما مصلحت نمیدانيد ما بر خلاف نظر
خودمان میمانيم در مدينه . فرمود : پيغمبر همينقدر كه اسلحه پوشيد و
بيرون آمد ديگر صحيح نيست اسلحهاش را كنار بگذارد . حالا كه بنا شد
برويم بيرون ، میرويم بيرون .
غرض اين جهت است كه اينها سبكها و روشهای مختلف است كه خوب است
در قسمتهای مختلف بررسی بشود . اينها فهرستهای مختصری بود كه برای شما
عرض كردم . شايد هر شبی توفيق پيدا كنيم كه شيوه و روش پيغمبر را در هر
قسمتی از اين قسمتها برای شما بيان بكنيم .
|