معتزله پنداشتهاند ، و اگر معتزله به چنين انديشهای رسيده بودند هرگز نفی
صفات نكرده و قائل به " نيابت " ذات از صفات نمیشدند .
و همچنين است آنچه در خطبه 184 درباره حدوث كلام پروردگار آمده است
ممكن است توهم شود كه آنچيزی كه در اين خطبه آمده است مربوط است به
بحث در قدم و حدوث قرآن كه مدتها بازار داغی در ميان متكلمين اسلامی
داشت و آنچه در نهج البلاغه آمده است در آن عصرها يا عصرهای بعدتر الحاق
شده است . ولی اندك دقت معلوم میدارد كه بحث نهج البلاغه درباره حدوث
و قدم قرآن كه يك بحث بی معنی است ، نيست بلكه درباره " امر "
تكوينی و اراده انشائی پروردگار است ، علی میفرمايد امر پرودگار و اراده
انشائی پروردگار فعل اوست و به همين دليل حادث و متاخر از ذات است و
اگر قديم و در مرتبه ذات باشد مستلزم ثانی و شريك برای ذات است :
« يقول لمن اراد كونه كن فيكون ، لا بصوت يقرع و لا بنداء يسمع و انما
كلامه سبحانه فعل منه انشائه و مثله لم يكن من قبل ذلك كائنا و لو كان
قديما لكان الها ثانيا » .
يعنی هر چه را بخواهد باشد میگويد " باش " پس وجود میيابد ، اين
گفتن ، آوازی كه دروازه گوشها را بكوبد و يا فريادی كه شنيده شود ، نيست
، سخن او فعل او است ، و چون فعل او است حادث است و در مرتبه قبل
موجود نبوده است و اگر قديم باشد خدای دوم خواهد بود .
|