وابستگيها و آزادگيها

بحث درباره " دنيا پرستی " در نهج البلاغه به درازا كشيد ، مطلبی‏
باقی مانده كه نتوان از آن گذشت و به علاوه قبلا به صورت سؤال طرح‏
كرده‏ايم و بدان پاسخ نگفته‏ايم .
آن مطلب اينست كه اگر تعلق و وابستگی روحی به چيزی ، نوعی بيماری و
موجب محو ارزشهای انسانی است و عامل ركود و توقف و انجماد به شمار
می‏رود ، چه فرقی می‏كند كه آن چيز ماده باشد يا معنی ، دنيا باشد يا عقبی‏
، و بالاخره خدا باشد يا خرما ! اگر نظر اسلام در جلوگيری از تعلق به دنيا
و ماديات ، حفظ اصالت شخصيت انسانی و رهائی از اسارت بوده و می‏خواسته‏
انسان در نقطه‏ای متوقف و منجمد نگردد ، می‏بايست به " آزادی مطلق "
دعوت كند و هر قيد و تعلق را " كفر " تلقی كند . آنچنانكه در برخی از
مكتبهای فلسفی جديد كه آزادی را ركن اساسی شخصيت انسانی می‏دانند چنين‏
می‏بينيم .
در اين مكتبها شخصيت انسانی انسان را مساوی می -