نهج البلاغه و انديشههای فلسفی غرب
نهج البلاغه در تاريخ فلسفه شرق سهم عظيم دارد صدر المتالهين كه انديشههای حكمت الهی را دگرگون ساخت ، تحت تاثير عميق كلمات علی عليه السلام بود ، روش او در مسائل توحيد براساس استدلال از ذات به ذات ، و از ذات بر صفات و افعال است و همه اينها مبتنی است بر صرف الوجود بودن واجب ، و آن بر پايه يك سلسله اصول كلی ديگر كه در فلسفه عامه او مطرح است ، بنا شده است . حكمت الهی شرق از بركت معارف اسلام بارور شد و استحكام يافت و بر يك سلسله اصول و مبادی خلل ناپذير بنا شد ، ولی حكمت الهی غرب از اين مزايا محروم ماند . گرايش به فلسفه مادی در غرب علل و موجبات فراوانی دارد كه اكنون مجال شرح آنها نيست ، به عقيده ما علت عمده آن ناتوانی و نارسائی مفاهيم حكمت الهی غرب بود اگر كسی بخواهد مقايسهای در زمينه بحثهائی كه در اين دو سه فصل اشاره شد بهپاورقی : 1 - رجوع شود به كتاب " علل گرايش به ماديگری " تاليف مرتضی مطهری ، بخش " نارسائيهای مفاهيم فلسفی " .