برند و دسته دوم مانند كسانی هستند كه با تزريق نوعی واكسن ، در خود ،
مصونيت به وجود می‏آورند ، و نه تنها ضرورتی نمی‏بينند كه از شهر خارج و
از تماس با مردم پرهيز كنند ، بلكه به كمك بيماران می‏شتابند و آنانرا
نجات می‏دهند . آنچه سعدی در گلستان آورده نمونه دسته اول است :
بديدم عابدی در كوهساری
قناعت كرده از دنيا به غاری
چرا گفتم به شهر اندر نيائی
كه باری بند از دل برگشائی ؟
بگفت آنجا پريرويان نغزند
چو گل بسيار شد پيلان بلغزند
نهج البلاغه تقوا را به عنوان يك نيروی معنوی و روحی كه بر اثر ممارست‏
و تمرين پديد می‏آيد و به نوبه خود آثار و لوازم و نتائجی دارد و از
آنجمله پرهيز از گناه را سهل و آسان می‏نمايد ، طرح و عنوان كرده است .
" « ذمتی بما اقول رهينه و انا به زعيم . ان من صرحت له العبر عما
بين يديه من المثلات حجزه التقوا عن التقحم فی الشهوات » " .
همانا درستی گفتار خويش را ضمانت می‏كنم و عهده خود را در گرو گفتار
خويش قرار می‏دهم . اگر عبرتهای گذشته برای يك شخص آينه قرار گيرد ،
تقوا جلو او را از فرو رفتن در كارهای شبهه‏ناك می‏گيرد .
تا آنجا كه می‏فرمايد :