و خليفه‏ای كه شايسته است روی كار بيايد ، آن خليفه كه مقام صلاحيت دار
است بعدها به جرائم عثمان رسيدگی كند و حكم لازم را صادر نمايد .
لهذا علی نه فرمان به قتل عثمان داد و نه او را عليه انقلابيون تاييد
كرد . تمام كوشش علی در اين بود كه بدون اينكه خونی ريخته شود خواسته‏های‏
مشروع انقلابيون انجام شود ، يا عثمان خود عليه روش گذشته خود انقلاب كند
و يا كنار رود و كار را به اهلش بسپارد . علی درباره دو طرف اينچنين‏
قضاوت كرد :
« استاثر فاساء الاثره و جزعتم فاساتم الجزع » ( 1 ) .
يعنی عثمان روش مستبدانه پيش گرفت همه چيز را به خود و خويشاوندان‏
خود اختصاص داد و به نحو بدی اين كار را پيشه كرد و شما انقلابيون نيز
بی‏تابی كرديد و بد بيتابی كرديد .
آنگاه كه به عنوان ميانجی خواسته‏های انقلابيون را برای عثمان مطرح كرد ،
نگرانی خود را از اينكه عثمان در مسند خلافت كشته شود و باب فتنه‏ای‏
بزرگ برای مسلمين باز شود به خود عثمان اعلام كرد . فرمود :
« و انی انشدك الله الا تكون امام هذه الامه المقتول ، فانه كان يقال :
يقتل فی هذه الامه امام يفتح عليها القتل و القتال الی يوم القيامه ، و
يلبس امورها عليها ، و يبث الفتن فيها ، فلا يبصرون الحق من الباطل ،
يموجون فيها موجا ، و يمرجون فيها مرجا » ( 2 ) .
من تو را به خدا سوگند می‏دهم كه كاری نكنی كه پيشوای مقتول اين امت‏
بشوی زيرا

پاورقی :
1 - نهج البلاغه ، خطبه . 30
2 - نهج البلاغه خطبه . 162