پاورقی : 1 - همان كتاب صفحه . 126
نوع برهان خلف نيست ولی از نظر غير مستقيم بودن و خاصيت الزامی داشتن
مانند برهان خلف است و لهذا ذهن هرگز به ملاك " وجوب وجود " دست
نمیيابد و " لم " مطلب را كشف نمیكند ، بوعلی در اشارات بيان مخصوصی
دارد و مدعی میشود كه با آن بيان " لم " مطلب را كشف كرده است و
لهذا برهان معروف خود را " برهان صديقين " ناميده است ولی حكمای بعد
از او بيان او را برای توجيه " لم " مطلب كافی نشمردهاند .
در نهج البلاغه هرگز بر وجوب وجود به عنوان اصل توجيه كننده ممكنات
تكيه نشده است ، آنچه در اين كتاب بر آن تكيه شده است همان چيزی است
كه ملاك واقعی وجوب وجود را بيان میكند ، يعنی واقعيت محض و وجود صرف
بودن ذات حق .
حضرت استاد در همان كتاب ضمن شرح معنی يك حديث كه در توحيد صدوق از
علی عليه السلام روايت شده میفرمايند :
" اساس بيان روی اين اصل است كه وجود حق سبحانه واقعيتی است كه
هيچگونه محدوديت و نهايتی نمیپذيرد زيرا وی واقعيت محض است كه هر چيز
واقعيت داری در حدود و خصوصيات وجودی خود به وی نيازمند است و هستی
خاص خود را از وی دريافت میدارد " ( 1 ) .
آری آنچه در نهج البلاغه پايه و اساس همه بحثها
پاورقی : 1 - همان كتاب صفحه . 126 |