خلقت را به دو بخش زشت و زيبا ، روشنائی و تاريكی ، حق و باطل ، درست
و نادرست ، بجا و نابجا تقسيم نمیكند .
پرسش دوم اينكه : گذشته از اينكه زهد گرائی همان رهبانيت است كه با
اصول و مبانی اسلامی ناسازگار است ، چه مبنا و چه فلسفهای میتواند داشته
باشد ؟ چرا بشر محكوم به زهد شده است ؟ چرا بشر بايد به اين دنيا بيايد
و دريا دريا نعمتهای الهی را ببيند و بدون آنكه كف پايش تر شود از كنار
آن بگذرد ؟
بنابراين ، آيا تعليمات زهد گرايانهای كه در اسلام ديده میشود ،
بدعتهائی است كه بعدها از مذاهب ديگر مانند مسيحی و بودائی وارد اسلام
شده است ؟ پس با نهج البلاغه چه كنيم ؟ زندگی شخصی پيغمبر اكرم صلی الله
عليه و آله و همچنين زندگی عملی علی عليه السلام را كه جای شكی در آن
نيست چگونه تفسير و توجيه كنيم ؟
حقيقت اينست كه زهد اسلامی غير از رهبانيت است ، رهبانيت ، بريدن
از مردم و رو آوردن به عبادت است . بر اساس اين انديشه كه كار دنيا و
آخرت از يكديگر جدا است ، دو نوع كار بيگانه از هم است ، از دو كار
يكی را بايد انتخاب كرد ، يا بايد به عبادت و رياضت پرداخت تا در آن
جهان به كار آيد و يا بايد متوجه زندگی و معاش بود تا در اين جهان به
كار آيد . اين است كه رهبانيت بر ضد زندگی و بر ضد جامعه گرائی است ،
مستلزم كناره گيری از خلق و بريدن از
|