بتوانند زمينه قبلی برای اين مباحث فرض كنند اصالت انتساب آنها را به‏
علی عليه السلام مورد ترديد قرار داده‏اند ! و چنين فرض كرده‏اند كه اين‏
بيانات در عصرهای متاخرتر پس از پديد آمدن افكار معتزله از يك طرف و
انديشه‏های يونانی از طرف ديگر ، پيدا شده است ، غافل از آنكه " چه‏
نسبت خاك را با عالم پاك ؟ ! " انديشه‏های معتزلی يا يونانی كجا و
افكار نهج البلاغه‏ای كجا .

نهج البلاغه و انديشه‏های كلامی

در نهج البلاغه در عين اينكه خداوند متعال با اوصاف كماليه توصيف شده‏
است ، هر گونه صفت " مقارن " و زائد بر ذات نفی شده است . از طرف‏
ديگر ، همچنانكه می‏دانيم اشاعره طرفدار صفات زائد بر ذاتند و معتزله هر
گونه صفت را نفی می‏كنند .
الاشعری بازدياد قائله
و قال بالنيابه المعتزله
همين امر سبب شده كه بعضی بپندارند آنچه در نهج البلاغه در اين زمينه‏
آمده است در عصرهای متاخرتر ساخته شده و تحت تاثير افكار معتزلی بوده‏
است ، و حال آنكه اگر فردی انديشه شناس باشد می‏فهمد در نهج البلاغه كه‏
صفت نفی می‏شود ، صفت محدود نفی می‏شود ( 1 ) و صفت نامحدود برای ذات‏
نامحدود مستلزم عينيت ذات با صفات است نه انكار صفات آنچنانكه‏

پاورقی :

1 - در خطبه اول نهج البلاغه قبل از آنكه بفرمايد : " و كمال الاخلاص‏
له نفی الصفات عنه » " می‏فرمايد : " الذی ليس لصفته حد محدود و لا

نعت موجود » " .