ماترياليسم ديالكتيك مدعای نسبيون را درباب حقيقت می‏پسندد و در عين‏
حال از شكاك بودن احتراز دارد .
ما بعدا در همين مقاله در اين باره گفتگو خواهيم كرد و اثبات خواهيم‏
نمود كه ماترياليسم ديالكتيك نيز با آنكه از شكاك بودن احتراز دارد از
روش يقين خارج شده و از شكاكان پيروی نموده است .
راستی اگر ما دخالت اعصاب يا ذهن و بالاخره دستگاه ادراكی خود را در
جميع معلومات اعم از محسوسات و معقولات بپذيريم ، صريحا بايد به مدعای‏
شكاكان اعتراف كنيم و بگوييم ما نبايد اطمينان داشته باشيم كه آنچه‏
درباره جهان می‏فهميم با واقع و نفس الامر مطابق است ، ما بايد مسائل همه‏
علوم طبيعی و رياضی و فلسفه را با ترديد تلقی كنيم .
در مقاله 2 اشاره شد و در مقاله 5 نيز خواهد آمد كه ذهن قدرت دارد (
فی‏الجمله ) به ماهيت اشياء به‏طور اطلاق و دست نخورده نائل شود و يك‏
رشته مسائل است كه ذهن می‏تواند با كمال جزم و يقين و اطمينان در آنها
فتوا بدهد .
يادآوری چند نكته در اينجا لازم است :
الف . كليه دانشمندانی كه به يك عنوان خاص از ادراكاتی كه مصداق‏
خارجی دارند نفی اطلاق می‏كنند و به تأثير و دخالت اعصاب يا مغز و بالاخره‏
ذهن و دستگاه ادراكی در كيفيت ظهور و انكشاف جميع اشياء قائل‏اند خواه‏
ناخواه جزء شكاكان قرار می‏گيرند هر چند خودشان از شكاك بودن احتراز
دارند ، مثلا كانت فيلسوف شهير آلمانی با آنكه از اينكه " شكاك " يا
" سوفسطائی " خوانده شود بيزاری می‏جويد و خود را " نقاد عقل و فهم‏
انسان " می‏خواند بالاخره پس از نقاديهای زياد ، ادله جديدی ( در خصوص‏
طبيعيات ) بر له شكاكان می‏آورد . مسلك " كريتی سيسم " وی يك شكل‏
جديد از اشكال مختلف و متنوع " سپتی سيسم " است ، و همچنين
ماترياليسم ديالكتيك كه نسبی بودن حقيقت را ( در جميع مسائل ) می‏پذيرد
، از لحاظ ارزش معلومات ، شكل ديگری از شكلهای آن است .
ب . بعضی از دانشمندان ، حقيقت حاصل از تجربه را از آن جهت كه جنبه‏
احتمالی دارد و موجب يقين نيست " حقيقت نسبی " اصطلاح كرده‏اند در
مقابل حقيقت رياضی كه موجب يقين و قطعيت است و آن را " حقيقت مطلق‏
" اصطلاح كرده‏اند .