خطای مطلق نيز نداريم ، بلكه وجود صواب و خطا نسبی است و از اين نظر
ادراك هر حاسه هرگونه انجام بگيرد با ملاحظه شرايط حاضره زمانی و مكانی‏
صحيح و صواب خواهد بود يعنی محسوس موجود در حاسه ما همان است كه آن‏
است اگرچه

پاورقی :
> می‏شود ، زيرا اولا ممكن است تشكيلات ساختمانی اعصاب يك نفر با يك‏
نفر ديگر فرق كند و در نتيجه هميشه مختلف درك كنند و همچنين ممكن است‏
اعصاب يك نفر در يك لحظه عارضه مخصوص و وضع خاصی داشته باشد كه اين‏
عارضه برای ديگری موجود نباشد و بنا به تعريف فوق كه گفتيم " حقيقت‏
عبارت است از آنچه در اثر مقابله و مواجهه با خارج حاصل شود " پس هر
كسی در هر حالت هر چه احساس می‏كند برای شخص او در آن حالت خاص‏
حقيقت است ، پس حقيقت هميشه نسبی است و خطای حواس معنی ندارد .
دكتر ارانی در جزوه ماترياليسم صفحه 38 می‏گويد :
" ماخ ( Mach ) می‏گويد يك مداد در هوا مستقيم به نظر می‏آيد و در آب‏
شكسته ديده می‏شود . اين تقصير علم نيست بلكه نقص در تجربه است . البته‏
واضح است كه صحبت قصور و تقصير در اينجا بی‏مورد است . يك مداد در
شرايط مخصوص تأثير معين دارد و در تحت شرايط ديگر بايد هم تأثير ديگر
داشته باشد . تجربه باعث نمی‏شود كه ( چنانكه ماخ می‏گويد ) ما يكی از
حالات را " حقيقت " و ديگری را " اشتباه " بدانيم بلكه به كمك‏
تجربه است كه علت اين اختلاف و حقيقی بودن هر دو حال را می‏توان نشان‏
داد " .
اين بود تقرير ماديين جديد درباب حقيقت نسبی و توجيه خطای حواس .
واضح است كه با اين بيان نمی‏توان خطای حواس را توجيه نمود و گفت اصلا
خطايی نيست و همواره هر چه انسان احساس می‏كند ، به هر نحو كه باشد ،
حقيقت است ، زيرا دانشمندان مادی اگر فقط می‏خواهند اصطلاح را عوض كنند
و حقيقت را طور ديگری ( هر چيزی كه در اثر مقابله و مواجهه حس با خارج‏
پيدا شود ) غير از معنای معروف بين دانشمندان ( ادراك مطابق با واقع )
تعريف كنند البته بحثی نيست ولی اصل اشكال ( عدم مطابقت صورت حسی با
خارج ) به جای خود باقی است .
و اما اگر منظور اين دانشمندان اين باشد كه بخواهند بگويند " همه‏
احساسهايی كه در اثر مقابله و مواجهه با خارج پيدا می‏شود يك نوع مطابقت‏
با واقع و نفس الامر >