پاورقی : > " چقدر بیمغز است اگر مكتبهای مخالف ما توقع دارند " شناختن " به صورت خارجی پيدا كند و فكر در تأثيری كه از اشياء گرفته است تصرف نكند . بالاخره اين تصرف همان شناختن است . اينهايی كه عقب عين حقيقت ، حقيقت مطلق و مفهومهای پوچ ديگر میباشند مثل اين است كه میخواهند عمل شناختن مانند عمل هضمی صورت گيرد كه نه ماده غذايی وارد معده شود و نه معده بر روی مواد غذايی اثر كند " . همانطوری كه ملاحظه میفرماييد به عقيده ماترياليستها محسوسات برای فكر مانند مواد غذايی برای معده است و عمل شناختن تأثير مادی مخصوصی است كه سلسله اعصاب بر روی آن پديدههای محسوس عادی مینمايد مانند تأثير خاصی كه معده بر روی مواد غذايی مینمايد ، و همان طوری كه معدهها در عمل هضم با يكديگر اختلاف دارند سلسله اعصاب نيز مختلفند . ايضا در همان صفحه میگويد : " نوع ساختمان سلسله عصبی به طرز مخصوصی در عمل شناختن مؤثر خواهد بود زيرا خود همين تأثير ، شناختن است . ما میدانيم كه اعصاب انسان و حيوان ديگر به طرز مختلف عمل مینمايد ، بوی معين انسان را متنفر ولی حيوانی را جلب میكند ، رنگ معين به نظر حيوان ديگر حال ديگری را دارد يا اينكه آهنگ معين به گوش يك نفر خوش و به گوش ديگری نامطبوع است ، درجه حرارت معين گاه به نظر سرد و گاه گرم جلوه میكند ، خلاصه تأثير ساختمان سلسله عصبی را در " شناختن " میدانيم ولی از اينجا نبايد نتيجه بگيريم چون نوع عصب در شناختن مؤثر است پس عين حقيقت را نمیتوان شناخت زيرا چنانكه ذكر كرديم مفهوم كلمه " شناختن " شامل همين تأثير مخصوص هم هست " . قطع نظر از ساير اشكالاتی كه بر اين گفتهها وارد است و در مقاله 4 مشروحا گفته خواهد شد ، با اندك توجه روشن میشود كه موضوع " حقايق نسبی " كه ماديون قائلند نتيجتا به مذهب شكاكان منتهی میشود ، چيز تازهای نيست و آن چيزی كه >