پاورقی : > توجيه میكنند . ولی اين نكته را نبايد از نظر دور داشت : ميزان سوفسطائی يا شكاك بودن و نبودن هر شخص يا هر دسته ادعای خود آنها نيست ، بلكه ميزان نظرياتی است كه درباب ارزش معلومات اتخاذ میكنند و الا اغلب سوفسطائيان و شكاكان از اينكه " شكاك " يا " سوفسطائی " خوانده شوند احتراز دارند ، مثلا جرج بركلی با آنكه نظرياتش تماما مبتنی بر عدم وجود دنيای خارج از ذهن و انكار بديهيات است ، از سوفسطائی بودن استيحاش دارد ، كانت و بعضی ديگر با آنكه واقعا شكاك هستند و دانشمندان مادی نيز آنها را شكاك قلمداد میكنند ميل ندارند كه به آنها " شكاك " اطلاق شود . از طرف ديگر مسلك شك يك شكل و صورت معين ندارد ، همواره در طول تاريخ فلسفه با اشكال متنوع ظاهر شده و هر كسی از يك راه مخصوص در گرداب شك افتاده است . چنانكه میدانيم راهی كه مثلا كانت پيش گرفت با راهی كه " رولاتيويستها " يا راهی كه شكاكان قديم پيرهونی پيش گرفتند جدا بود و در عين حال همه يك صف واحد را از لحاظ شكاك بودن تشكيل میدهند . ماترياليسم ديالكتيك نيز از راه مادی بودن فكر و ادراك و نسبی بودن حقايق و از راههای ديگری كه ذيلا توضيح داده میشود در همان گرداب افتاده و دست و پا میزند . ماديون روی نظريه مادی بودن فكر و آنكه " شناختن " و هر ادراكی ماوراء عمل اعصاب نيست طرز شناختن هر چيز را با نوع ساختمان اعصاب و مغز شخص شناسنده مربوط میدانند و میگويند چون نوع ساختمان اعصاب اشخاص با هم متفاوت است پس اقسام شناختنهای حقيقی نيز نسبت به اشخاص متفاوت خواهد بود . دكتر ارانی در جزوه ماترياليسم ديالكتيك صفحه 24 میگويد : " نوع ساختمان سلسله عصبی به طرز مخصوصی در عمل شناختن مؤثر خواهد بود . خود همين تأثير ، شناختن است . ما میدانيم اعصاب انسان و حيوانات ديگر به طرز >