همين روابط تصديقی ( اين او است ، اين چنان است ) قابليت انقسام را
ندارد و اگر چنانچه يك خاصه مادی و جايگير در مغز بود با انقسام مغز
منقسم بود ، و از اين روی اين خصوصيات را به اشعه مجهوله يا امواج‏
نامرئی نيز نسبت نمی‏توان داد زيرا بالاخره همه مادی بوده و حكم ماده را
دارند .

اشكال

ما در مورد خط و سطح و جسم ، خواص ماده را نمی‏بينيم و نديدن غير از
نداشتن است . گاهی كه خط و سطح و جسم را متصل واحد می‏بينيم اجزاء ماده‏
را ديده و فواصل ( خلا ) را نمی‏بينيم نه اينكه ديده باشيم فواصل نيست ،
آنگاه می‏پنداريم چيزهايی بی‏خواص ماده موجود شده‏اند .

پاسخ

در صحت اين بيان سخنی نداريم ولی به خلاف انتظار شخص اشكال كننده‏
نتيجه اين بيان به نفع ماست . ما خط و سطح و جسم را بی‏شكاف می‏بينيم ،
پس در ظرف ادراك ما سطح و خط و جسم بی‏شكاف موجودند ( 1 ) ، و به‏
عبارت ديگر كه

پاورقی :
. 1 از جمله ادراكات و تصوراتی كه برای ذهن حاصل می‏شود ادراك كميات‏
متصله است . در تعريف " كم متصل " معمولا می‏گويند " كميتی كه اجزاء
آن به هم پيوسته است ، مانند خط و سطح " . البته واضح است كه منظور
اين نيست كه كم متصل ، بالفعل دارای اجزائی است و آن اجزاء وصل به‏
يكديگر است ، بلكه منظور اين است كه بين هر دو جزء كه در آن فرض شود ،
حد مشتركی وجود دارد و بين آنها انفصال و جدايی نيست ، به خلاف كميات‏
منفصله كه دارای اجزاء بالفعل و آن اجزاء ، مستقل از يكديگر و از هم جدا
هستند . عليهذا هر كم متصل مانند خط مستقيم و خط منحنی و دايره و سطح ،
يك واحد دارای امتداد و كشش ( متصل واحد ) است .
درباره اين نوع ادراكات دو نكته هست كه از لحاظ فلسفی لازم است مورد
توجه قرار گيرد :
الف . اينكه اين مفاهيم از كجا ناشی شده و منشأ اين تصورات چيست ؟>