تقسيمات ديگر منقسم می‏شود . چيزی كه هست اين است كه همه اين تقسيمات‏
تنها از نظر تاريخ فلسفه واجد اهميت است ، اما پيش كسی كه به بحث و
انتقاد پرداخته و هدف و آرمانی بجز تميز حق از باطل و جدا كردن راست از
دروغ ندارد ارزش زياد ندارد .

پاورقی :
>
دانشمندان جديد از قبيل كانت آلمانی و غيره نيز اين كلمه را در مواردی‏
استعمال كرده‏اند .
هگل ( Hegel ) دانشمند شهير آلمانی كه از فلاسفه نيمه اول قرن نوزدهم‏
است منطق مخصوص و روش خاصی برای راه بردن عقل در كشف حقايق انتخاب‏
نمود و نام آن را " ديالكتيك " گذاشت . شرح منطق ديالكتيك هگل در
مقالات آينده خواهد آمد .
هگل در نظريات فلسفی خويش مادی نبود ولی كارل ماركس و انگلس كه‏
شاگردان وی بودند و منطق ديالكتيك را از استاد فرا گرفته بودند نظريات‏
مادی و ماترياليستی داشتند و در اين جهت از فلاسفه مادی قرن هجدهم پيروی‏
می‏كردند .
ماركس و انگلس نظريات مادی خويش را بر اساس منطق هگل تشريح [ كرده‏
] و توضيح دادند و از اينجا " ماترياليسم ديالكتيك " به وجود آمد . در
حقيقت ماترياليسم ديالكتيك ، تركيبی است از فلسفه مادی قرن هجدهم و
منطق هگل كه آندو را كارل ماركس و انگلس به يكديگر مربوط ساختند .
چنانكه بعدا خواهد آمد ، يكی از اصول منطق ديالكتيك " اصل حركت "
است . ديالكتيك می‏گويد اشياء را در حال حركت و تحول بايد مطالعه نمود
. ديالكتيك - به حسب ادعای خود - جمود و يكسان ماندن را از خواص طرز
تفكر متافيزيكی می‏داند . از اين‏رو دانشمندان فلسفه ماترياليسم ديالكتيك‏
، آن فلسفه مادی را كه قبلا طرز تفكر متافيزيكی داشت يعنی براساس جمود و
يكسان ماندن موجودات تفكر می‏كرد " ماترياليسم متافيزيك " می‏نامند ،
يعنی ماديتی كه طرز تفكر متافيزيكی دارد . از اين روی " ماترياليسم‏
متافيزيك " در مقابل " ماترياليسم ديالكتيك " است .