اين معانی كليه ، كلی و ثابت و مطلق می‏باشند و در جهان ماده موجودی با
اين صفات نداريم و هرچه هست شخصی و متغير و مقيد می‏باشد ، پس اين‏
سلسله از مدركات را نيز مجرد از ماده بايد شمرد .

برهان ديگر

در مورد علم ، تنها يك نگاه كافی است . اگر باريك‏بينی كرده و با
وجدان صاف بيازماييم خواهيم ديد صورت علمی و تغيير با هم هيچ‏گونه سازش‏
ندارند ، و به عبارت فلسفی ، حيثيت علم غير از حيثيت تغيير و تحول‏
می‏باشد و با توجه به اينكه موجود مادی عين تغيير و سيلان است بايد قضاوت‏
كرد كه سنخ علم غير از سنخ ماده است .
اگر چنانچه برای باريكی اين نكته ذهنتان آماده دريافتنش نباشد ممكن‏
است حالات مختلفه علم و ادراك را مانند معرفت و تذكر ( شناختن و به‏
ياد افتادن ) در اين باب بسنجيد . چيزی را كه ادراك كرده‏ايم و دوباره‏
ادراك می‏كنيم ، می‏فهميم كه مدرك در حال دومی همان خود مدرك اولی ماست‏
( 1 ) . ، و همچنين چيزی را كه ادراك

پاورقی :
>
فليسين شاله در متدولوژی ( Methodologie ) در فصل " روش رياضيات "
بيانی دارد كه در اينجا مورد استفاده است ، می‏گويد :
" اشكال هندسی را ذهن در فضای موهومی كه شبيه است به مكان محسوس و
لكن عين آن نيست رسم می‏كند . مقصود از " مكان محسوس " محيطی است كه‏
انسان اشياء خارجی را در آنجا می‏يابد . اين محيط را انسان بينا به وسيله‏
چشم و اشخاص كور به وسيله لامسه و مدد سامعه درك می‏كنند . مكان محسوس‏
هميشه پر است از اشياء و چون اشيائی كه آن را پر می‏كنند گوناگون و از
حيث مقاومت مختلف است ، مكان محسوس غير متجانس است و محدود هم‏
هست زيرا ميدان ديد و مسافتی كه از آن می‏توان صدايی را شنيد محدود
می‏باشد . اما فضای هندسی برخلاف مكان محسوس ، محيطی است تهی و متجانس‏
و بی‏كران و بی‏نهايت قابل قسمت " .
و خلاصه اين بيان آنكه از راه عدم انطباق خواص ادراكات ما درباره‏
كميات متصله با خواص معينه ماده ناچار بايد اين ادراكات را غير مادی‏
بدانيم .
. 1 موضوع قدرت ذهن برای حفظ و نگاهداری آنچه به وسيله يكی از حواس‏
احساس نموده ( قوه حافظه ) و سپس يادآوری آنها و تشخيص اينكه اين >