و بعضی از دانشمندان مانند دكارت ( 1 ) و هگل ( 2 ) مدعی منطق جديدی‏
هستند . در اين سلسله مقالات يك مقاله مستقل به اين مطلب اختصاص داده‏
شده . در ضمن آن مقاله از اسلوبهای منطقی جديد و بالخصوص از اسلوب منطق‏
ديالكتيك بحث و انتقاد كافی خواهد شد . عليهذا فعلا از ورود در اين‏
مبحث طولانی خودداری می‏كنيم .

. 3 آيا ممكن است يك چيز هم حقيقت بوده باشد و هم خطا ؟

معمولا هر يك از حقيقت و خطا يا صحيح و غلط يا صدق و كذب را در مقابل‏
يكديگر قرار می‏دهند و می‏گويند يك فكر اگر حقيقت و صحيح و صادق بود پس‏
ممكن نيست خطا و غلط و كذب باشد ، و بالعكس اگر خطا بود ممكن نيست‏
حقيقت بوده باشد ، مثلا اين فكر " زمين به دور خورشيد می‏چرخد " يا
راست است يا دروغ ، شق ثالث ندارد . راجع به هر مطلب ديگر نيز در نظر
بگيريم خواه مربوط به مسائل روزمره باشد ( من امروز با فلان رفيق ملاقات‏
كردم ) و خواه مربوط به حقايق تاريخی ( ارسطو شاگرد افلاطون بوده است ) و
خواه مربوط به حقايق كلی علمی رياضی مثل " پنج ضرب در پنج مساوی است‏
با بيست و پنج " يا حقايق كلی طبيعی مثل آنكه " اجسام در اثر حرارت‏
منبسط می‏شوند " يا حقايق فلسفی مثل آنكه " دور و تسلسل باطل است "
همين‏طور است .
ولی اخيرا ميان دانشمندان جديد اين جمله شايع است كه حقايق علمی در
عين اينكه حقيقت می‏باشند ممكن است خطا نيز بوده باشند و اين مطلب به‏
دانشمندان ماترياليسم ديالكتيك كه طبق يكی از اصول منطق ديالكتيك ( اصل‏
وحدت ضدين ) جميع اضداد و نقائض را با يكديگر آشتی داده‏اند و همه را با
هم قابل اجتماع می‏دانند فرصتی داده است كه بگويند حقيقت و خطا يا صحيح‏
و غلط و يا صدق و كذب چندان اختلافی با يكديگر ندارند ، ممكن است يك‏
چيز هم حقيقت و هم خطا و هم صحيح و هم غلط و بالاخره هم راست و هم دروغ‏
بوده باشد .
اينكه يك فكر از يك حيث و يك جهت محال است هم حقيقت و صحيح باشد
و

پاورقی :
. 1 . Descartes
. 2 . Hegel