ايرانيان را شرح می‏دهد می‏گويد :
" پس از آنكه شما و صاحبخانه و جميع حضار نشستيد شما به طرف‏
صاحبخانه رو می‏كنيد و می‏گوييد آيا بينی شما فربه است ؟ صاحبخانه می‏گويد
در سايه توجهات باريتعالی بينی من فربه است ، بينی شما چطور ؟ . . . من‏
در بعضی مجالس ديده‏ام كه حتی پنج مرتبه اين را از يك نفر سؤال كرده‏اند
و او پاسخ داده است و حتی شنيدم در توصيف . . . ( يكی از علمای تهران )
می‏گفتند كه از بزرگترين خصائلش اين بود كه وقتی به ملاقات يكی از بزرگان‏
می‏رفت نه تنها در خصوص بينی وی و متعلقان وی پرسش می‏نمود بلكه راجع به‏
بينی تمام نوكرها و حتی دربان استفسار می‏كرد " .
ملاحظه كنيد كه اين مرد در اثر عدم آشنايی كامل به تعبيرات زبان فارسی‏
و گمان اينكه در جمله " دماغ شما چاق است ؟ " منظور از كلمه دماغ ،
بينی و منظور از چاقی ، فربهی است دچار چه اشتباهی شده و به چه صورت‏
مسخره‏آميزی آن را نقل كرده است .
قطعا كنت گوبينو در بيان اين جمله غرض سوئی نداشته و تنها عدم آشنايی‏
كامل به تعبيرات فارسی او را به اين اشتباه انداخته است .
وقتی كه در مقام معرفی آداب و عادات رسمی اين گونه اشتباهات رخ‏
می‏دهد ، در مورد افكار فلسفی چه انتظاری می‏توان داشت ؟ ما می‏دانيم در
خود ايران كه مهد پرورش افكار كسانی مانند بوعلی و صدرالمتألهين است ،
در تمام دوره‏ها فضلايی كه مايل بودند به آن افكار آشنايی كامل پيدا كنند
سالها از عمر خويش را صرف اين كار می‏كردند ، آخر كار در ميان هزاران‏
محصل فقط افراد معدودی بودند كه واقعا از عهده اين كار بر می‏آمدند و
غالبا عده آنها از عدد انگشتان يك دست تجاوز نمی‏كرد .
بنابراين چگونه ما می‏توانيم اطمينان پيدا كنيم كه فلسفه ده قرن پيش‏
اسلامی و افكار ابن سينا مثلا ، همان‏طور كه مفهوم شاگردان خودشان بوده ، در
ترجمه‏هايی كه از آنها شده است منعكس گرديده است .
مقارن زمانی كه صدرالمتألهين در ايران مشغول زير و رو كردن فلسفه و
ريختن