. 1 آيا حقيقت فیالجمله وجود دارد ؟
حقيقی بودن و مطابق با واقع بودن ادراكات انسان ( فی الجمله ) بديهی است ، يعنی اينكه " همه معلومات بشر - علیرغم ادعای ايده آليستها - صد در صد خطا و موهوم نيست " بر همه كس در نهايت وضوح هويداست و احتياج به استدلال ندارد بلكه استدلال بر اين مطلب محال و غير ممكن است . يك سلسله حقايق مسلمه يا بديهيات - كه در مقاله 2 آنها را " فطريات " ناميديم - در ذهن هر كسی حتی خود سوفسطائيان موجود است و خود آنها نيز در حاق ذهن به آنها اعتراف دارند . سوفسطائی واقعی - يعنی كسی كه نسبت به همه چيز مردد يا منكر باشد - يافت نمیشود . سوفسطائيان و ايدهآليستها وقوع خطا را از حس و عقل دليل بر مدعای خود قرار دادهاند و ما در جواب شبهه 2 از مقاله 2 گفتيم كه خود همين پی بردن به خطا دليل بر اين است كه يك سلسله حقايق مسلمه در نزد ما هست كه آنها را معيار و مقياس قرار دادهايم و از روی آنها به خطاهايی پی بردهايم و الا پی بردن به خطا معنی نداشت زيرا با يك غلط نمیتوان غلط ديگری را تصحيح كرد . غرض از اين بيان تنبيه و توجه دادن هر كس است به فطريات خود نه استدلال و اقامه برهان بر مدعا ، زيرا همچنانكه دانشمندان گفتهاند اگر كسی منكر جميع اصول و حقايق مسلمه بشود ( البته به زبان ) استدلال و اقامه برهان برای محكوم كردن او بیفايده است زيرا هر استدلالی متكی به مقدماتی خواهد بود و آن مقدمات يا خود بینياز از استدلالاند يا آنكه بالاخره متكی به اصول و مقدماتی خواهند بود كه بینياز از