مايه را ذهن از خود نمی‏افزود جز يك عده تأثيرات پراكنده متفرق غير
مرتبط چيزی وارد ذهن نمی‏گشت يعنی تصور چيزی برای ذهن دست نمی‏داد ، مثلا
ما از خورشيد يك تصور واضح داريم و حال آنكه آنچه به وسيله تأثيرات حسی‏
وارد ذهن شده گرمی و روشنايی و رنگ بوده و اگر ذهن روی خاصيت مخصوص‏
خود برای اينها " جايگاه مكانی و زمانی " تعيين نمی‏كرد و به اين وسيله‏
اينها را به يكديگر مرتبط نمی‏ساخت هرگز تصوری از خورشيد برايش دست‏
نمی‏داد . در مقام تشبيه می‏گويد :
" معلوم را تشبيه می‏كنيم به غذايی كه بايد به بدن برسد و بدل ما يتحلل‏
شود . برای اين مقصود بايد مواد خوراكی از خارج داخل معده شود ، آنگاه‏
بايد معده و اعضای ديگر هاضمه شيره‏هايی از خود بر آنها ضميمه كنند تا
خوراكها غذا شود . پس خوراكها به منزله احساساتند و شيره‏ها حكم زمان و
مكان را دارند . اين مقدار كه گفته شد ، درباره وجدانيات يا تصورات‏
اوليه‏ای است كه ما از اشياء ( عوارض و ظواهر ) داريم ، اما هنگامی كه‏
بخواهيم آن اشياء را موضوع احكام قرار داده تحت كليات درآوريم و قوانين‏
علمی و كلی بسازيم يك عده معقولات ديگر كه آنها نيز مخلوق ذهن هستند و
از حس به دست نيامده‏اند دخالت می‏كنند و صورت كلی و قانون علمی به‏
آنها می‏دهند . اين قوانين كه همه معلومات بالاخره ناچار

پاورقی :
. 1 . phenomen
. 2 . noumen