بدهد حرفی نيست . چنانكه ديديم پيغمبر اكرم صريحا در جواب دختری كه
پدرش بدون اطلاع و نظر او ، او را شوهر داده بود فرمود اگر مايل نيستی
ميتوانی با ديگری ازدواج كنی . اختلافی كه ميان فقها هست در اين جهت
است كه آيا دوشيزگان حق ندارند بدون آنكه موافقت پدران را جلب كنند
ازدواج كنند و يا موافقت پدران بهيچوجه شرط صحت ازدواج آنها نيست ؟
البته يك مطلب ديگر نيز مسلم و قطعی است كه اگر پدران بدون جهت از
موافقت با ازدواج دختران خود امتناع كنند حق آنها ساقط ميشود و دختران
در اينصورت به اتفاق همه فقهای اسلام در انتخاب شوهر آزادی مطلق دارند .
راجع باينكه آيا موافقت پدر شرط است يا نه ؟ چنانكه گفتيم ميان فقهاء
اختلاف است و شايد اكثريت فقها خصوصا فقهای متأخر موافقت پدر را شرط
نميدانند ولی عدهای هم آنرا شرط ميدانند . قانون مدنی ما از دسته دوم كه
فتوای آنها مطابق احتياط است پيروی كرده است .
چون مطلب يك مسئله مسلم اسلامی نيست از نظر اسلامی درباره آن بحث
نميكنيم ولی از نظر اجتماعی لازم ميدانم در اينباره بحث كنم . بعلاوه نظر
شخصی خودم اينست كه قانون مدنی از اينجهت راه صوابی رفته است .
مرد بنده شهوت است و زن اسير محبت
فلسفه اينكه دوشيزگان لازم است - يا لااقل خوب است - بدون موافقت
پدران با مردی ازدواج نكنند ناشی از اين نيست كه دختر قاصر شناخته شده و
از لحاظ رشد اجتماعی كمتر از مرد بحساب آمده است . اگر به اين جهت بود
چه فرقی است ميان بيوه و دوشيزه كه بيوه شانزده ساله نيازی به موافقت
پدر ندارد و دوشيزه هجده ساله طبق اين قول نياز دارد . بعلاوه اگر دختر