آنكه ثابت شد كه مرد " عنين " است ، زن خيار فسخ دارد . ميگويد اجماع‏
فقها بر اينمطلب است ، آنگاه می‏گويد و نيز به اين آيه استدلال شده است‏
" « امساك بمعروف او تسريح باحسان » " عنين چون قادر نيست از زن‏
بخوبی و شايستگی نگهداری كند پس بايد او را رها نمايد .
از مجموع اينها بخوبی و بصورت قاطع ميتوان فهميد كه اسلام هرگز بمرد
زورگو اجازه نميدهد كه از حق طلاق سوء استفاده كند و زن را بعنوان يك‏
محبوس نگهداری كند .
ولی از آنچه گفته شد نبايد چنين استفاده شود كه هر كسی كه نام قاضی روی‏
خود گذاشته حق مداخله در اينگونه مسائل دارد . قاضی از نظر اسلام شرايط
سخت و سنگينی دارد كه اكنون جای بحث در آن نيست .
مطلب ديگری كه بايد به آن توجه داشته باشيم اينست كه طلاق قضائی از
نظر اسلام با آن همه عنايتی كه اسلام در ابقاء كانون خانوادگی دارد خيلی‏
استثنائا و نادرالوجود صورت ميگيرد . اسلام بهيچوجه اجازه نمی‏دهد كه طلاق‏
به آنصورتی در آيد كه در امريكا و اروپا وجود دارد و نمونه‏اش را مرتب‏
در روزنامه‏ها ميخوانيم . مثلا زنی از شوهر خودش شكايت و تقاضای طلاق‏
می‏كند بخاطر اينكه فيلمی كه من دوست دارم او دوست ندارد ، يا فی فی سگ‏
عزيزم را نميبوسد و از اين قبيل مسائل مسخره كه مظهر سقوط بشريت است .
خواننده محترم از آنچه در اين چند مقاله گفتيم ، ضمنا بمفهوم مطلبی كه‏
در مقاله 21 گفتيم پی برد ، ما در آن مقاله پنج