عليه بنی الحسن . از جمله تبليغات ناروای آنها اين بود كه گفتند
ابوطالب كه جد اعلای بنی الحسن و عموی پيغمبر است مسلمان نبود و كافر از
دنيا رفت و اما عباس كه عموی ديگر پيغمبر است وجد اعلای ماست مسلمان‏
شد و مسلمان از دنيا رفت . پس ما كه اولاد عموی مسلمان پيغمبريم از بنی‏
الحسن كه اولاد عموی كافر پيغمبرند برای خلافت شايسته‏تريم . در اينراه‏
پولها خرج كردند و قصه‏ها جعل كردند . هنوز هم كه هست گروهی از اهل تسنن‏
تحت تأثير همان تبليغات و اقدامات ، فتوا به كفر ابوطالب ميدهند . هر
چند اخيرا تحقيقاتی در ميان محققان اهل تسنن در اين زمينه بعمل آمده و
افق تاريخ ازين نظر روشنتر ميشود .
موضوع دومی كه بنی العباس عليه بنی الحسن عنوان كردند اين بود كه‏
گفتند نيای بنی الحسن بعد از پدرش علی بخلافت رسيد . و اما چون مرد
عياشی بود و به زنان سرگرم بود و كارش زن گرفتن و زن طلاق دادن بود از
عهده برنيامد ، از معاويه كه رقيب سر سختش بود پول گرفت و سرگرم عياشی‏
و زن گرفتن و طلاق دادن شد و خلافت را بمعاويه واگذار كرد .
خوشبختانه محققان با ارزش عصر اخير در اين زمينه تحقيقاتی كرده و ريشه‏
ايندروغ را پيدا كرده‏اند . ظاهرا اول كسی كه اين سخن از او شنيده شده‏
است قاضی انتصابی منصور دوانيقی بوده كه به امر منصور مأمور بوده اين‏
شايعه را بپراكند . بقول يكی از مورخان : اگر امام حسن اينهمه زن گرفته‏
است پس فرزندانش كجا هستند ؟ ! چرا عدد فرزندان امام اينقدر كم بوده‏
است . امام كه عقيم نبوده و از طرفی رسم جلوگيری با سقط جنين هم كه‏
معمول نبوده است .