مسلمانان واجب و لازم میشمرد و معتقد بود " رژيم سياسی " كه مثلا مشروطه
باشد يا چيز ديگر به تنهائی قادر نيست كه جلو استبداد را بگيرد ، هر
رژيمی ممكن است شكل استبداد پيدا كند . در نهايت امر آنچه میتواند جلو
استبداد را بگيرد ، شعور و آگاهی سياسی و اجتماعی مردم و نظارت آنها بر
كار حاكم است . وقتی كه چنين شعور و چنين احساس و چنين آگاهی در توده
مردم پيدا شد ، آنوقت است كه اژدهای سياه استبداد در بند كشيده میشود .
و البته اين بدان معنی نيست كه نبايد به رژيم كار داشت و رژيم هر گونه
بود ، بود . بلكه به معنی اينست كه رژيم خوب آنگاه مفيد است كه سطح
شعور سياسی مردم بالا رود . و لهذا كواكبی مانند سيد جمال ( و بر خلاف
عبده ) برای فعاليتهای سياسی و بالا بردن سطح شعور سياسی توده مسلمان
نسبت به ساير شئون اصلاحی زندگی آنها حق تقدم قائل بود و هم معتقد بود كه
شعور سياسی را با استمداد از شعور دينی آنها بايد بيدار كرد . كواكبی به
همبستگی دين و سياست سخت پايبند بود و مخصوصا دين اسلام را يك دين
سياسی میدانست و معتقد بود كه توحيد اسلام اگر درست فهميده شود و مردم
مفهوم حقيقی كلمه توحيد يعنی لا اله الا الله را درك كنند به استوارترين
سنگرهای ضد استبدادی دست میيابند
كواكبی مانند دو سلف ارجمندش سيد جمال و عبده ، تكيه فراوانی بر روی
اصل توحيد از جنبه عملی و سياسی میكرد . او میگويد : معنی كلمه لا اله الا
الله كه افضل ذكرها در اسلام شمرده شده و بنای اسلام بر آن نهاده شده ،
اينست كه معبود به حقی جز خدای بزرگ نيست و معنی عبادت ، فروتنی و
خضوع است . پس
|