می‏كند
اين نهضت نهضتی است از تيپ نهضت پيامبران ، يعنی برخاسته از " خود
آگاهی الهی " يا " خدا آگاهی " . اين خود آگاهی ريشه اش در اعماق‏
فطرت بشر است ، از ضمير باطن سرچشمه می‏گيرد . هرگاه تذكری پيامبرانه‏
شعور فطری بشر را به خالق و آفريدگارش ، به اصل و ريشه‏اش ، به شهر و
دياری كه از آنجا آمده و يك آشنايی مرموز نسبت به آنجا در خود احساس‏
می‏كند ، بيدار سازد ، اين بيداری خود به خود به دلبستگی به ذات جميل علی‏
الاطلاق منتهی می‏گردد . دلبستگی به خدا كه سرسلسله ارزشها است به دنبال‏
خود دلبستگی به كمال و زيبائی و عدل و برابری و گذشت و فداكاری و افاضه‏
و خير رسانی در او به وجود می‏آورد .
آن احساسی كه پيامبران در انسان بيدار می‏كنند ، يعنی احساس خداجوئی و
خدا پرستی كه در فطرت هر فرد نهفته است و او را جويای تعالی و متنفر از
كاستی و پستی در هر شكل و هر مظهر می‏نمايد ، به انسان ايده می‏دهد ، او را
طرفدار حق و حقيقت از آن جهت كه حق و حقيقت است نه از آن جهت كه‏
پيوندی با منافعش دارد می‏نمايد ، و دشمن باطل و پوچی می‏كند از آن جهت‏
كه باطل ، باطل است و پوچی ، پوچی است ، فارغ از هر منفعت يا زيانی .
عدالت و برابری و راستی و درستی از آن جهت كه ارزشهای خدائی هستند ،
خود به صورت هدف و مطلوب در می‏آيند نه صرفا وسيله‏ای برای پيروزی در
تنازع زندگی .
انسانی كه بيداری خدايی پيدا می‏كند و ارزشهای متعالی