می‏بيند ، اعم از آن رؤياهايی كه از نظر علم امروز قابل توجيه باشد و يا
رؤياهايی كه برای او قابل توجيه نباشد . از اينجا برای دانشمندان يك فكر
پيدا شد كه شايد يك رابطه‏ای است ميان عدم توجه به بيرون و توجه به درون‏
و پيدايش اين امور ، زيرا مثلا ديدند در حال ترس وقتی انسان متوجه‏
درونش می‏شود يك صدايی می‏شنود ، در حال خواب كه حواسش تعطيل می‏شود حس‏
می‏كند يك دنيای ديگری به رويش باز می‏شود . از اينجا افكار رياضت و
امثال آن پيدا شد كه [ بشر ] با اراده خودش و با دست و قدرت خودش نه‏
تحت تأثير يك عالم غير اختياری مثل خواب يا ترس ، خودش خودش را
متوجه درون كند ببيند از دنيای درون چه كشف می‏كند ، كه از اينجا پايه‏
رياضتها برای بشر گذاشته می‏شود .
بعد ايشان می‏نويسد كه اين مطلب هم جای انكار نيست كه همين طوری كه‏
اين حالات موقتا برای بشر پيدا شده ، بعدها برای افراد بشری كه رفته‏اند
در اين دنياهای زهد و رياضت و به اصطلاح امروز درون گرايی و انصراف از
بيرون و حتی جلوگيری كردن از اينكه نيروهای وجودشان صرف لذتهای بيرون و
توجهات بيرون بشود و بالاخره يك رياضتهايی بكشند ، آن چيزهايی كه برای‏
ديگران به حال موقت پيدا می‏شود برای اينها به طور ارادی و به طور مستمر
و دائم پيدا می‏شود . اينكه چنين حالاتی برای افراد بشر پيدا می‏شود و به‏طور
دائم هم احيانا پيدا می‏شود قطع نظر از آنكه ريشه و حقيقتش چيست ، باز
ايشان می‏گويند كه قابل انكار نيست يعنی اينها دروغ نيست ، كه بگوييم‏
افرادی كه در دنيای رياضتها و زهدها وارد می‏شوند اساسا هيچ گونه حالات‏
معنوی برای اينها پيدا نمی‏شود . مسلم پيدا می‏شود ، حالا می‏خواهد از همان‏
درون خودش سرچشمه بگيرد ، می‏خواهد از بيرون سرچشمه بگيرد ، می‏خواهد
منشأش جن و شياطين باشد ، می‏خواهد الهامات ربانی باشد ، ملائكه باشد ،
هر چه می‏خواهيد بگوييد ولی بشر در دنيای درون خودش در اثر اعمال زهد و
رياضت و اين جور چيزها اين گونه حالات را احساس می‏كند .
خود آقای طباطبايی كه مدتها در اين امور بوده و كار می‏كرده خيلی‏
جريانهای عجيبی دارد و خودش گاهی نقل می‏كند ( البته كم نقل می‏كند ) و
گاهی جريانهای عجيبی نقل می‏كند كه برای خود ايشان هم عجيب است . از
جمله می‏گفت : من يك وقتی در يك حالت بعد از نماز بودم ، يك وقت‏
ديدم درب منزل را می‏زنند . وقتی رفتم درب را باز كردم يك وقت ديدم‏
يك آدم می‏بينم ولی به صورت يك شبح كه مثل اينكه