غرائز را توجيه كنند ، يعنی اينجور كشف كرده‏اند . خود كلمه " غريزه "
مبين يك معنی واقعی نيست يعنی مبين يك حقيقتی نيست ، در مقابل "
اكتسابی " می‏گوييم " غريزی " . چطور ؟ روی حشراتی آزمايش كرده‏اند
ديده‏اند اين حشرات پس از اينكه متكون و متولد شدند بدون اينكه مصالح‏
زندگی خودشان را اكتساب كرده باشند - چه از طريق تعلم و چه از طريق‏
آزمايش - نشانه‏گيری می‏كنند و هدفهای خودشان را پيدا می‏كنند . اما
آزمايش نكرده‏اند برای اينكه اين حيوان برای اولين بار پيدا شده ، همان‏
اولين باری كه پيدا می‏شود دنبال هدف و مقصد خودش می‏رود ، قبل از
آزمايش راه خودش را می‏داند . و اما تعليم و تعلم [ نداشته‏اند ] برای‏
اينكه شواهد نشان می‏دهد كه تعليم و تعلمی از طرف مادر آن حيوان مثلا وجود
ندارد . مثال آن خيلی عادی است و لازم نيست يك عالمی گفته باشد : بچه‏
گوسفند يا بچه اسب وقتی از مادر متولد می‏شود ( من خودم مكرر ديده‏ام )
كوشش می‏كند از جا بلند شود و بلند می‏شود . تا بلند می‏شود پوزه‏اش را كج‏
می‏كند و دنبال پستان مادر می‏گردد يعنی آن پستانی كه هنوز يك بار هم از
آن نچشيده است ، يك گمشده‏ای دارد ، جستجو می‏كند و می‏يابد . هيچ آدم‏
نمی‏بيند كه مادرش در حالی كه درد می‏كشد او را كوچكترين اعانت و كمكی‏
بكند كه آدم بگويد اين از طريق مرموزی به او خبر می‏دهد كه برو اينجا ، و
اين چندان معقول هم نيست . گذشته از اين ، علماء ثابت كرده‏اند كه بعضی‏
از اين حيوانات هستند كه نسل جديد اصلا نسل گذشته خودش را نمی‏بيند ، با
اين كه او را نمی‏بيند معذلك آن عمل حيرت‏انگيز خودش را انجام می‏دهد .
پس با تعليم و تعلم هم نيست . می‏ماند مسأله وراثت كه شايد اين علم از
طريق وراثی منتقل شده . اين را هم علم تأييد نكرده كه علمی از طريق‏
وراثت منتقل بشود . اگر از طريق وراثت است ، در خود انسانها ولد
العالم بايد تمام العالم به دنيا بيايد ، هركسی كه عالم شد - مخصوصا اگر
نسلهای متوالی عالم شدند - فرزند او بايد عالم به دنيا بيايد ، و بعلاوه‏
اساسا اشكال می‏آيد در آن نسلهای قديمی - كه حالا من يادم رفته مواردی كه‏
ذكر كرده‏اند علمايی كه در اين زمينه مطالعه كرده‏اند - كه در آن نسلهای‏
سابق سابق هم نه با تعليم و تعلم قابل توجيه است و نه با آزمايش . چنين‏
هدايت و راهيابی به شكلی كه در غرائز حيوانات وجود دارد منشئی نمی‏تواند
داشته باشد جز الهام الهی ، جز اينكه انسان بگويد منشئی غير از منشأهای‏
عادی دارد ، همان‏طوری كه قرآن كريم هم از مسأله زنبور عسل تعبير به "
وحی " می‏كند ( « و اوحی ربك الی النحل ان اتخذی من الجبال بيوتا و من