آنچه كه در انسان خواص روحی تشخيص داده میشود فعل و خاصيت و اثر ماده
بدن انسان است . بنابراين نظر روان يا حالات روانی خاصيت و اثر بدن
است ، چيز ديگری نيست و قهرا متأخر از بدن و فرع بر بدن است . پس قوه
به مفهومی كه ما میشناسيم يا علوم میشناسند يعنی شيئی كه منشأ اثر است ،
[ به عنوان روح نداريم ] ، همين قوای بدنی است و حالات روحی اثر قوای
بدنی هستند .
نظريه ديگر كه در مقابل اين نظريه است اين است كه نه ، روح خودش
قوهای است غير از قوههای بدنی و خودش موجودی است غير از اين موجود به
نام بدن گو اينكه با بدن اتحاد دارد ، نوعی وحدت را تشكيل میدهند و عرض
كرديم با هم مثل موجودی هستند كه دو رو داشته باشد ، يك رو روح است و
يك رو بدن ، و مجموعا يك واحد را ايجاد میكنند ، اما دو رويی كه نه
میشود گفت اين اصل است و آن فرع و نه میشود گفت آن اصل است و اين فرع
، و جدا شدن اينها معنايش استقلال پيدا كردن هر دو است از يكديگر .
بنابراين طرز فكر ، علاوه بر قوا و نيروهای طبيعت و بدن قوا و نيروهای
ديگری هم در وجود انسان هست كه ما از آنها به قوای روحی ياد میكنيم .
اصلا خود فكر میتواند يك قوه در وجود انسان باشد و اراده خودش يك قوه
است ، خيال خودش يك قوه است ، تعقل خودش يك قوه است و لهذا احيانا
روی بدن اثر میگذارد و بدن را تحت تأثير خودش قرار میدهد . اگر قوهها
تنها قوههای بدن میبود و آنچه كه ما امور روحی میناميم همه خاصيت و اثر
و فرع و طفيلی بدن بودند امكان نداشت كه امور روحی بتوانند امور بدنی را
احيانا تحت تأثير و تحت كنترل خودشان قرار بدهند . اينهايی كه طرفدار
اين هستند كه امور روحی ، خودشان قوا و منشأ اثر هستند ( نه فقط اثر ،
منشأ اثر نيز هستند ) میگويند كه حالات عموم مردم كم و بيش از اين جهت
حكايت میكند كه روح هم روی بدن اثر میگذارد ، روح و بدن تأثير متعاكس
دارند : " النفس و البدن يتعاكسان ايجابا و اعدادا " روح و بدن تأثير
متعاكس روی يكديگر دارند يعنی بدن روی روح اثر میگذارد ( چون بدن خودش
يك جوهر مستقلی است ) ، روح هم متقابلا روی بدن اثر میگذارد ، نه اينكه
بگوييم بدن اثر روح است و نه اينكه بگوييم روح اثر بدن است ، ايندو روی
همديگر اثر میگذارند . به عقيده اينها [ اين امر ] از سادهترين كارها
شروع میشود . مثلا همين كه انسان با تصور پيروزی يك تغيير عمومی در وضع
بدنش پيدا میشود يعنی تا خبر پيروزی به او میرسد تمام اوضاع بدن تغيير
میكند ، حركات بدن مثل نبض و حركات خون و اوضاع عوض
|