منطق قرآن منطق كاملی نبود كه چون بشر به قانون و به عدالت نياز دارد
پس خدا پيغمبران را میفرستند . اين همان استدلال است ، چيز ديگری نيست.
از اين كه بگذريم اگر يادتان باشد در مبحث توحيد كه ما بحث میكرديم
عرض كرديم كه قرآن استدلال بر خدا را كه از طريق مخلوقات میكند ، از دو
راه بلكه از سه راه میكند ، ما از سه راه عرض كرديم : يكی اينكه اصلا اين
موجودات را حادث و مخلوق میداند ، میگويد اساسا كی اينها را به وجود
آورده ؟ به دليل اينكه نبودهاند و پيدا شدهاند ، نيستند و تغيير و تبديل
میپذيرند و پيدا میشوند ، میگويد خدا خالق است .
دليل ديگر نظم موجودات است و اين هم در قرآن زياد تكرار شده است ، [
استدلال ] به نظم ماهرانهای كه نشان میدهند ناظم مدبری داشته است كه از
اين نظر عالم حكم يك ساختمانی را دارد كه وضع ساختمان و ترتيب اجزائش
نشان میدهد كه عمدی در كار بوده است كه هر چيزی را در جايی برای منظوری
قرار بدهد ، همين طور كه نوشتههای يك كتاب ، ترتيب كلمات و حروف بر
علم نويسنده آن دلالت میكند ، و همچنين يك مصنوع مثل ماشين يا ساعت و
يا ساختمان [ بر صانع آن دلالت میكند ] .
يك استدلال ديگری در قرآن است و آن غير از اين دوتاست و از راه
هدايت و رهبری موجودات است و اين از مختصات قرآن است كه تفكيك كرده
است ميان اصل نظم و اصل هدايت ، يعنی آن را يك چيز میداند و اين را
چيز ديگر ، و همان جا باز عرض كردم من در ميان كسانی كه ديدهام متوجه
اين نكته شدهاند اول كس ظاهرا فخرالدين رازی است كه در تفسير خودش
میگويد برخلاف آنچه كه متكلمين خيال میكنند ، قرآن ايندو را از يكديگر
تفكيك كرده است . چطور میشود هدايت را از نظم تفكيك كرد ؟ ممكن است
بگوييد همان است ، چيز ديگری نيست . اگر ساختمان موجود يك شیء برای
راهی كه میرود كافی باشد ، آن ديگر هدايت عليحدهای ندارد ، مثل اينكه
يك سفينه را طوری میسازند كه خود سفينه و آن ساختمان داخلی و ماشينیاش
كافی است ، يعنی مجموع علل فاعلی كه در آن گنجاندهاند كافی است كه او
را پيش ببرد و هدايت كند ، همان نظمش هادی او هم هست . ولی گاه يك
نوع هدايتهايی در شیء هست كه اين ساختمان برای آن هدايت كافی نيست ،
يك چيز ديگری غير از ساختمان مادیاش بايد باشد ، مثل يك كششی كه از
جلو دارد اين شیء را میكشد و میبرد . میگويند علل فاعلی كأنه سائق است
يعنی از پشت سر شیء را
|