« للقلوب تسمع به بعد الوقرش و تبصر به بعد العشوش و تنقاد به بعد
المعاندش و ما برح لله عزت الائه فی البرهة بعد البرهة و فی ازمان‏
الفترات عباد ناجاهم فی فكرهم و كلمهم فی ذات عقولهم » " ( 1 ) خدا
ذكر را - يعنی ياد خودش را - مايه روشنی دلها قرار داده است ، به وسيله‏
همين ياد او بودن ( 2 ) است كه گوش انسان سنگينی‏اش برطرف می‏شود ،
می‏شنود بعد از اينكه نمی‏شنيد ، می‏بيند بعد از آنكه نمی‏ديد ( اگر ما باشيم‏
و اين تعبير ، اين را دو جور می‏شود معنی كرد : يكی اينكه " می‏شنود بعد
از آنكه نمی‏شنيد " مقصود كنايه است از اينكه سخنان حق را می‏شنيد ولی در
او اثر نمی‏گذاشت ولی بعد از اين در او اثر می‏گذارد ، عبرتها را می‏ديد
ترتيب اثر نمی‏داد ، بعد از اين ترتيب اثر می‏دهد . ولی احتمال بيشتر كه‏
همان هم به نظر من مقصود است اين است كه چيزهايی می‏شنود كه قبلا نمی‏شنيد
، واقعا چيزهايی می‏شنود كه قبلا نمی‏شنيد ، واقعا چيزهايی می‏شنود كه قبلا
نمی‏شنيد و واقعا چيزهايی می‏بيند كه قبلا نمی‏ديد ) " « و تنقاد به بعد
المعاندش » " بعد می‏شود واقعا عبد ، منقاد ، خاضع در مقابل حق . قرينه ،
اين ما بعد است : " « و ما برح الله عزت الائه فی البرهة بعد البرهة »
" دائما در جهان اينچنين بوده ، در فواصل متعدد ، در وقتی كه پيغمبرانی‏
نبوده‏اند ( « و فی ازمان الفترات » ) هميشه خداوند بندگانی داشته است‏
كه با آنها در فكرشان مناجات می‏كرده ( مناجات سخن سری را می‏گويند ) ،
خداوند در فكر آنها با آنها سخن سری می‏گفته است " « و كلمهم فی ذات‏
عقولهم » " در عقل آنها با آنها سخن می‏گفته است . صد در صد اين جمله‏
حضرت می‏خواهد بفهماند كه تنها پيامبران نيستند كه سخن حق را می‏شنوند و
الهامی از ناحيه حق به آنها می‏شود ، افراد ديگری هميشه بوده‏اند و چنين‏
اشخاصی در جهان خواهند بود ، در عين حال پيغمبر هم نيستند .
پس اين نظريه كه نظريه سوم است مبتنی بر اين اساس است ، يك نوع‏
انسان شناسی است ، خلاصه‏اش انسان‏شناسی است ، كه در هر بشری كم و بيش‏
اين استعداد هست ، حداقلش آن چيزی است كه در بعضی از خوابها ظهور
می‏كند . حتی فلاسفه هم اين را از همين باب ذكر كرده‏اند . در حديث هم‏
هست كه رؤيای صادق يك جزء از هفتاد جزء نبوت است ، يعنی يك شعله و
يك برق خيلی كوچكی است . هفتاد هميشه عددی است كه برای كثرت آورده‏
می‏شود . مقصود اين است كه آن خيلی

پاورقی :
. 1 نهج‏البلاغه ، خطبه . 220
. 2 البته خود ياد خدا بودن خيلی مراتب دارد .