موجود طبيعی از غيب می‏شود . از كلمات پيغمبر اكرم هم می‏توان همين مطلب‏
را فهميد كه اساسا وحی با ساير القائاتی كه مثلا به بشر می‏شود ، از نظر
ماهيت متفاوت نيست ، از نظر درجه متفاوت است و لهذا اين حديث را هم‏
شيعه نقل كرده است از پيغمبر اكرم هم سنی - اينكه می‏گويم " نقل كرده‏
است " من درجه نقلش را نمی‏دانم كه صحيح است يا نيست ، ولی اين را
شيعه و سنی در كتابهايشان نقل كرده‏اند - كه پيغمبر اكرم فرمود رؤيای‏
صادقه ( 1 ) جزئی است از هفتاد جزء نبوت . همين معنا را می‏خواهد بگويد
، يعنی اين مثل يك نور ضعيف است و او مثل يك نور قويتر كه هفتاد درجه‏
از اين قويتر باشد . البته توجه داشته باشيد كلمه " هفتاد " در زبان‏
عربی نماينده كثرت است ، وقتی می‏خواهند بگويند " خيلی زياد " می‏گويند
هفتاد ، مثل اينكه ما می‏گوييم " هفتاد بار به تو گفتم " ، مقصود اين‏
نيست كه نه عدد 69 ، نه عدد 71 ، يعنی خيلی زياد .
بعد ما گفتيم ببينيم آنچه كه در انبياء هست كه در ساير افراد بشر
نيست و يك درجه بسيار قوی هست ، از طرف خود انبياء با چه مشخصاتی‏
توضيح داده شده است . بعد كه آنها با مشخصاتی توضيح دادند ما می‏بينيم ،
از نظر خودمان يك فرضيه پيدا می‏كنيم برای توجيه وحی از نظر علمی و
فلسفی .

مشخصات وحی انبياء

. 1 درونی بودن

يكی از خصوصياتی كه آنها در امر وحی توضيح داده‏اند جنبه درونی بودن آن‏
است ، يعنی وحی را مثل ما [ كه محسوسات را ] از طريق [ حواس ظاهر تلقی‏
می‏كنيم ] همين طور كه ما از راه گوشمان يا چشم ظاهرمان تلقی می‏كنيم ، از
يك زيدی حرفی می‏شنويم ، تلقی نمی‏كردند ، بلكه از طريق باطن و درون تلقی‏
می‏كردند . ما می‏بينيم - و زياد هم هست - كه پيغمبر اكرم در حالتی كه وحی‏
بر ايشان نازل می‏شد ، در اكثر حالات وحی كه نوشته‏اند ، حواسش تعطل پيدا
می‏كرد ، حالتی غش مانند به او دست می‏داد به طوری كه در ظاهر به خود
نبود ، در ظاهر از خود بيخود بود يعنی چشمش مثل چشم آدم خواب بود كه‏
نمی‏بيند و گوشش مثل گوش آدم خواب بود كه نمی‏شنود و

پاورقی :
. 1 قطعا بعضی از رؤياها هست كه با اين توجيهات كه مربوط به حالات‏
طبيعی بدن يا سوابق ذهنی است قابل توجيه نيست ، كه آنها را می‏گوييم‏
رؤياهای صادقه ، غير آنها را قرآن هم خودش تعبير می‏كند به " اضغاث‏
احلام " .