می‏شود و انصرافهای دائم و ارادی و از روی برنامه سبب پيدايش حالات‏
مداومی در انسان می‏شود و راز قضيه را هم در طلوع علم و اراده در وجود
انسان دانسته‏اند .
و اما بيانی كه آقای ايرانشهر كرده‏اند اگر آقايان علاقه‏مند هستند در
جلسه آينده روی آن بحث كنيم . اين يك بحث روحی است و بالاخره مربوط به‏
مسائل روحی است ، به نظرم بحث بی‏فايده‏ای نباشد .
- جنابعالی در مورد معجزه دو تا فرض مطرح كرديد : يك فرض اينكه ما
بگوييم تمام اين اعمال مستقيما از جانب خداست و خود پيغمبر هيچ نقشی‏
نداشته . فرض دوم اينكه پيغمبر نقشی داشته منتها به اذن خدا . فرض سومی‏
كه هم طرحش فكر می‏كنم ضروری باشد و اشاراتی هم كرديد نسبت به آن و آن‏
اين است كه بگوييم اين را صرفا پيغمبر انجام داده بدون حتی اذن خدا با
توجه به اينكه در انسان نيروهايی هست ، كه درباره آن بحث مفصلی داشت‏
می‏شد كه ما اين نيروها را از درون خودمان می‏توانيم بگيريم ، يعنی اين‏
ادعا را می‏توانيم بكنيم كه اين نيروها از درون ما سرچشمه می‏گيرد . ما الان‏
اگر قادر به گفتن هستيم تصميم می‏گيريم فلان كلام را حرف بزنيم ، جمله را
ادا كنيم ، يا نيروهايی كه به تدريج به آنها پی می‏بريم ، درك مطالبی از
دور . اينها نيروهايی است كه در وجود انسان در اثر سير تكاملی موجودات‏
به تدريج به وجود آمده ، منتها آن طوری كه امروزه از نظر علمی روی آن‏
بحث می‏كنند هر انسانی ( يعنی نوع انسان ) بالقوه دارای اين استعداد هست‏
، منتها اگر اين انسان از ابتدای كودكی جريانات تجربی زندگی‏اش به نحوی‏
باشد كه از اين مسيرهای عصبی و فعل و انفعالات استفاده شود اينها تقويت‏
می‏شود و او می‏تواند خيلی مسائل را درك كند . حتی آن كسی كه درك موسيقی‏
دارد و می‏تواند خوب موسيقی را بفهمند و يك آهنگساز خوب بشود كسی است‏
كه در يك مسير تجربی افتاده كه آن جريانات عصبی در مسيرهای عصبی اين‏
قدر برقرار شده كه خوب قوی شده و آن كسی كه اين قدرت را ندارد به علت‏
اين است كه در اين تجربه قرار نگرفته ، آن مسيرهای عصبی مخصوص تقويت‏
نشده و به قول معروف آن كانالها گشاد نشده و كم‏كم از بين رفته يا ضعيف‏
شده مثل هر عضوی كه به كار نيفتاده است . پس انسان بالقوه دارای اين‏
استعداد هست كه بتواند خيلی مطالب را بيش از آنچه كه يك فرد عادی‏
درك می‏كند درك نمايد ، بستگی به تجربه دارد كه در چه