به هر حال فرض كنيد ما از آن آيات هم صرف نظر كنيم ، به لفظ روح و
به لغت روح هم ابدا كار نداريم ولی آيا از اين آيات [ كه ذكر شد ]
واقعا استنباط میشود كه ماهيت مردن انتقال است ؟ اگر ماهيت مردن
انتقال و حيات بعد از اين حيات است ، آدم قسم حضرت عباس میخورد كه
اين ، پيكر مرده است ، اين پيكر كه نمیشود گفت [ زنده است ] . قرآنی
كه هميشه دم از رفات بودن ( 1 ) میزند ، میگويد همين پيكر زنده است ؟ و
اين يك امر بسيار واضح و طبيعی است .
پس قرآن به يك حقيقتی قائل است ، اسمش را هر كه هر چه میخواهد
بگذارد ، خود قرآن در بعضی جاها اسمش را نفس گذاشته و در بعضی جاها روح
. از آن جهت به آن روح میگويد كه جنبه مافوق جسمانی دارد ، و از آن جهت
به آن نفس میگويد كه خود انسان است ، چون اصل معنای نفس يعنی خود .
وقتی میگوييم " جائنی زيد نفسه " زيد آمد ، نفس زيد آمد يعنی خودش
آمد ، خود خودش آمد ، يعنی وقتی میگويم " زيد آمد " خيال نكن كه مثلا
نوكرش آمده میگويم زيد آمده ، پسرش آمده میگويم زيد آمده ، يا نامهاش
آمده میگويم زيد آمده ، نه ، " جائنی زيد نفسه " خودش آمده . همان
كلمه " خود " ی است كه ما میگوييم . اينكه به روح " نفس " گفته شده
است روی اين حساب است كه [ قرآن ] آن " خود " بشر را به آن نفس
میداند . آن خود واقعی و منش واقعی و شخصيت واقعی انسان به همان "
²نفخت فيه من روحی »" است و بدن جنبه آلت و عاريت دارد و چيزی شبيه
لباس ( 2 ) برای آن است .
اشكال كافران و پاسخ قرآن
آيهای در قرآن هست كه از آن نكتهای در همين زمينه استفاده میشود ، قبلا
خواندم . آيه در سوره " الم سجده " است كه از زبان كافران نقل میكند :
" « و قالواء اذا ضللنا فی الارض ائنا لفی خلق جديد بل هم بلقاء ربهم
كافرون »" ( 3 ) گفتند آيا آن وقت كه ما در زمين گم شديم ، باز هم بار
ديگر خلق میشويم ؟ ( در بعضی آيات ديگر ، كفار تكيهشان روی اين مسأله
است كه مگر میشود يك استخوان پوسيده را دو مرتبه آورد زندهاش
پاورقی :
. 1 [ رفات يعنی پوسيده ] .
. 2 اگر میگوييم لباس ، چون لفظ ديگری نداريم .
. 3 سجده / . 10