پاورقی : . 1 اسراء / . 85 . 2 شعراء / . 193 . 3 نساء / . 171 . 4 نبأ / . 38 . 5 معارج / . 4 . 6 حجر / . 29
سوی تجمع وجودی برود به سوی تجرد میرود ، میرود به حدی كه خود آگاه میشود
و خود آگاهی مساوی است با تجرد و رقاء هميشگی .
بنابر اين ، ما حتی نظريه فلاسفه اسلامی را هم نمیتوانيم بگوييم از
يونانيها گرفته شده است تا چه رسد به اينهمه آثاری كه در متن اسلام داريم
.
يك مطلبی كه ايشان خيلی روی آن تكيه كردهاند اين است كه گفتهاند : به
غلط آمدهاند آيه قرآن : " « يسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربی »"
( 1 ) را گفتهاند مقصود روح انسان است ، و حال آنكه اصلا مقصود روح انسان
نيست . اولا چه كسی گفته كه " « يسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربی
" مخصوص روح انسان است ؟ در باب اين آيه اقوال و عقايد زيادی از
قديم گفتهاند . يك قول كه جزء اقوال ضعيف است اين است كه "
²يسئلونك عن الروح »" راجع به خصوص روح انسان است. در ميان آن اقوال
، قول قويتر قولی است كه در تفسير الميزان هم ديدم همين را انتخاب كرده
است . در قرآن و در كلام پيامبر سخن از روح زياد آمده است ، گاهی به
كلمه " روح القدس " ، گاهی به كلمه " روح الامين " : " « نزل به
الروح الامين علی قلبك »" ( 2 ) ، گاهی درباره عيسای مسيح گفته است :
" « كلمته القيها الی مريم و روح منه »" ( 3 ) ، گاهی از موجودی به
نام روح نام برده است ، میگويد : " « يوم يقوم الروح و الملائكة صفا
" ( 4 ) ، يك جا گفته : " « تعرج الملائكة و الروح »" ( 5 ) . در اين
دو آيه روح را در مقابل ملائكه قرار داده : روزی كه روح و ملائكه عروج
میكنند به سوی پروردگار . يك جا درباره انسان هم كه رسيده است گفته :
" « و نفخت فيه من روحی »" ( 6 ) من از روح خودم در او دميدهام . پس
آنچه كه قرآن به نام روح مینامد ، چيزی از آن در انسان هست . "
« يسئلونك عن الروح » " سؤال درباره انسان هم هست ولی نه فقط سؤال
درباره انسان است ، سؤال درباره آن حقيقتی است كه قرآن از آن به نام "
روح " نام برده است كه بعد ان شاء الله آياتش را به تفصيل بحث میكنيم
و قرآن معتقد است در انسان چيزی از آن روح هست . شما هم داريد همين
حرف را
پاورقی : . 1 اسراء / . 85 . 2 شعراء / . 193 . 3 نساء / . 171 . 4 نبأ / . 38 . 5 معارج / . 4 . 6 حجر / . 29 |