پاورقی : . 1 انشقاق / . 6 . 2 زخرف / . 71
ظرفيت بینهايت دارد ولی ظرفيت بینهايتش اين است كه كمال مطلق را در
خودش جا بدهد ، نه اين كه بینهايت آرزوهای متعدد ، بريده بريده داشته
باشد . به عبارت ديگر ، اين ظرفيت بینهايت آرزو كه در انسان است
همانی است كه قرآن به تعبير ديگر گفته است : " « يا ايها الانسان انك
كادح الی ربك كدحا فملاقيه »" ( 1 ) .
در مسأله تنفر كه انسان هر چه را كه داشته باشد از آن تنفر پيدا میكند
، میدانيد كه يكی از ايرادهای خيلی مهمی به اصطلاح خودشان كه بر بهشت
میگيرند اين است كه میگويند بهشت اگر همين طوری كه قرآن میگويد حقيقت
داشته باشد ، جای خستگی آوری است ، چون انسان بايد جايی باشد كه يك
مقدار داشته باشد ، يك مقدار نداشته باشد و به دنبال آنچه كه ندارد برود
، اين جور است كه آدم خوش است . يكدفعه انسان در يك محيطی قرار
میگيرد كه در آن محيط همه چيز را دارد . آنوقت تازه میشود مثل بچههای
اعيان و اشراف اين دنيا كه به قول روسو از همه مردم ديگر از لذت
محرومترند ، برای اينكه صبح میكند در حالی كه تمام وسايل را برای خودش
فراهم میبيند ، چيزی كه نداشته باشد و آرزويش را داشته باشد و بعد به آن
برسد و خوشحال بشود ندارد . آن بچه فقير كفش ندارد ، پای لخت خيلی راه
رفته ، يك جفت كفش كه پيدا میكند تا چند شبانه روز آنچنان غرق در وجود
و شعف است كه حد ندارد . اما آن بچه اشراف و بچه اعيانی كه تا چشم باز
كرده انواع كفشها را جلوی خودش ديده ، هيچ وقت اين ناداری را احساس
نكرده است ، لذت كفش داشتن را هيچ وقت احساس نمیكند ، لذت لباس نو
را احساس نمیكند ، لذت اتومبيل سواری ، هواپيما سواری را احساس نمیكند
، چون هر چه را كه فكر كند از همان روز اول داشته است . اين است كه
زندگيهای اينها زندگيهای كسالت آور میشود . میگويند تازه بهشت میشود
مثل زندگی اشراف زادهها ، يك زندگیای كه از اولی كه آدم پايش را آنجا
میگذارد میبيند همه چيز [ فراهم است ] : " « فيها ما تشتهيه الانفس و
تلذ الاعين »" ( 2 ) آنجا هر چه كه نفوس بخواهد و هر چه كه چشم لذت
ببرد وجود دارد ، تازه میشود زندگی خستگی آور .
جوابش اين است كه اگر آنچه كه در بهشت هست از نوع آن چيزهايی است
كه
پاورقی : . 1 انشقاق / . 6 . 2 زخرف / . 71 |