خطبه‏ای هست كه حضرت در آن ، خلقت همه طيور ولی بيشتر خلقت طاووس‏
را توصيف كرده است ، يعنی عجايب خلقت طاووس را به عنوان دليلی بر
وجود خداوند بيان كرده است . در آخر خطبه می‏فرمايد : " « سبحان من ادمج‏
قوائم الذرش و الهمجة الی ما فوقهما من خلق الحيتان و الفيلة » " منزه‏
است آن كه قوائم و پاها در درون مورچه‏ها و مگسهای ريز تا آن بزرگترهاشان‏
( كه ماهيها و فيلهای بزرگ است ) قرارداد " « و وای علی نفسه ان لا
يضطرب شبح مما اولج فيه الروح الا و جعل الحمام موعده » " ( 1 ) و بر
خود قرار داده كه هيچ جسمی از اجسامی كه روح را در آنها قرار داده است‏
حركت نكند مگر اينكه مرگ را هم موعد آنها قرار داده است ، يعنی سنت‏
الهی است كه در هر جا روح را قرار داده است مرگ را هم قرار بدهد .
اينجا هم باز ما می‏بينيم تعبير " روح " آمده است ولی به تعبير "
« اولج فيه الروح » " يعنی روح را وارد و داخل كرد . دلالت اينجا همين‏
مقدار است كه می‏فرمايد روح را داخل كرد . ولی ممكن است كسی مناقشه كند
كه اينجا از بيرون رفتن و استقلال روح سخنی نيست ، فقط [ سخن ] از وارد
كردن روح است ، شايد در اينجا مقصود از روح همان حيات باشد و مثلا
بگوييم مقصود اين است كه با مردن شخص ، حيات هم بكلی فانی می‏شود و از
بين می‏رود ، خصوصا اينكه همه حيوانات از كوچكترين ذرات گرفته تا
بزرگترينشان را هم داخل كرده است . البته نه اينكه بخواهم بگويم اين يك‏
اشكال واردی است ، ممكن است در اين دلالت كسی مناقشه كند ولی اين‏
مناقشه هم مناقشه صحيحی نيست ، برای اينكه [ می‏گويد ] همه حيوانات‏
دارای روح هستند از كوچكترين ذرات گرفته تا بزرگترينشان و راجع به خروج‏
روح ساكت است ، نه اينكه چيزی بر خلافش ديده می‏شود .
در خطبه 181 كه دعوت می‏كند به رياضت شرعی يعنی به نماز و روزه و شب‏
زنده‏داری ها و انفاق كردن از اموال ، می‏فرمايد : " « اسهروا عيونكم » "
چشمهای خودتان را بيدار قرار دهيد " « و اضمروا بطونكم » " و شكمهای‏
خودتان را به اصطلاح چنگ قرار دهيد ( 2 ) " « و استعملوا اقدامكم » "
از پاهای خودتان كار بكشيد ، يعنی اين قدمها را در

پاورقی :
. 1 نهج البلاغه ، خطبه . 163
. 2 وقتی كه اسبی را برای اسبدوانی به اصطلاح سوقان می‏دهند ، در ابتدا
كه هميشه سر آخور بسته است و اسب دائما كاه و جو و آب می‏خورد شكمش‏
بزرگ می‏شود . وقتی مدتی او را سوقان می‏دهند و كمتر به او آب و جو و
علف می‏دهند ، در اثر آب شدن پيه‏های شكم ، كم كم شكمش جمع می‏شود .
البته غذا به قدر كافی كه ايجاد نيرو كند >