معامله برای طرفين مشخص باشد يعنی خريدار بايد قبلا برايش تعريف شده
باشد ( يا در ديدنيها ديده باشد ) توصيف شده باشد و از هر جهت بداند كه
چه چيزی میخرد و آنچه میخرد دارای چه اوصاف و چه خصوصياتی است ، جاهلانه
و كور كورانه قدم بر ندارد و معامله از نوع تير به تاريكی انداختن نباشد
، فروشنده نيز ثمنی كه میگيرد ، آن ثمن بايد برای او تعريف و توصيف شده
و يا مشهود و ديده شده باشد و معامله از قبيل تير به تاريكی انداختن
نباشد . در ميان اعراب جاهليت مرسوم بوده كه معمولا به معاملات شكل
شانس و قمار میدادهاند ، مثلا شخصی از ميان يك گله گوسفند كه قهرا با
يكديگر متفاوت بودند يكی را میخريد ولی نه يك گوسفند معين ، بلكه به
اين طرز كه مثلا از ميان صد گوسفند كه ممكن بود در ميان آنها گوسفند پنج
درهمی و گوسفند ده درهمی و گوسفند پانزده درهمی باشد ، يكی را میخريد به
ده درهم و بعد ، از دور میايستاد و سنگی پرتاب میكرد به طرف گوسفندان ،
آن سنگ به هر يك از گوسفندان كه اصابت میكرد ، همان گوسفند به ده درهم
مال او بود ، ممكن بود آن گوسفند احيانا يك گوسفند پانزده درهمی باشد ،
و ممكن بود يك گوسفند پنج درهمی يا كمتر يا بيشتر باشد ، بستگی داشت به
تصادف ، موضوع معامله از اول برای طرفين مشخص و محدود نبود ، موفقيت
در معامله به خبرويت بستگی نداشت ، سرنوشت معامله را تصادف تعيين
میكرد ، تير به تاريكی انداختن بود . پيغمبر اكرم اين نوع معامله را كه
به [ ( بيع حصاش ) ] يعنی معامله سنگريزه معروف بود و يك سلسله معاملات
ديگر از اين قبيل را ممنوع كرد و به طور كلی دستور داد كه در معاملات
نبايد [ ( غرر ) ] وجود داشته باشد ، و اين خود اصلی شد كه در سراسر
ابواب مكاسب مورد استفاده فقهاء قرار میگيرد .
پيغمبر اكرم با يك جمله ، معاملات را از شكل اينكه به شانس
|