خاتميت و جبر تاريخ
غرضم اين جهت است كه كلمه [ ( جبر تاريخ ) ] در ميان طبقه متجدد همان نقشی را به اصطلاح بازی میكند كه كلمه قضا و قدر و سرنوشت در ميان عوام و قديمیها . حالا ما میخواهيم راجع به اين جبر تاريخ يك بحثی كرده باشيم . چون اين مسأله جبر تاريخ به مفهومی كه متجددين ما به كار میبرند با مسأله خاتميت ارتباط دارد ، اول آن ارتباط را عرض میكنم و بعد وارد جبر تاريخ میشويم . و اما ارتباط آن از اين راه است كه اساسا خاتميت براساس جاويدان بودن دين است . ما كه قائل به خاتميت هستيم ، عقيده ما اينست كه اولا هميشه خدا دينی در ميان مردم دارد . خود دين حقيقت جاويدی است و از ميان افراد بشر منسوخ نخواهد شد . ثانيا آن دينی كه برای هميشه بايد در اجتماع بشر باقی بماند و آن صلاحيت را دارد كه باقی بماند دين اسلام است و يگانه كتابی در دنيا كه اين صلاحيت را دارد كه برای هميشه در ميان افراد بشر زنده بماند ، نميرد و منسوخ نشود و هميشهتر و تازه باقی بماند قرآن است . « انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ».مصطفی را وعده داد الطاف حق |
گر بميری تو نميرد اين سبق |