كلمات توجهی نداشته باشيم باز شايسته است .
اين خطبه در واقع درباره شرائط عالم دينی است ، با اينكه ابتدای خطبه‏
اينچنين نمی‏فهماند . و علت اينكه ديده نشده است اين خطبه را جزء اوصاف‏
علماء ( البته علماء واقعی اسلامی ) ذكر كنند و بگويند اين خطبه جزء
شرايطی است كه يك عالم دينی بايد داشته باشد اينست كه در ابتدای خطبه‏
، عنوانش اين مطلب نيست و جمله‏های اول هم نمی‏رساند .
ولی اين اوصاف ، اوصاف يك عالم دينی اسلامی است ، يعنی اسلام آن‏
عالمی را بعنوان يك مرجع دينی می‏شناسد كه دارای اين صفاتی باشد كه در
اين خطبه بيان شده است .
حالا ما به چه مناسبت آيه : « ما كان المؤمنون . . . »را كه معروف به‏
آيه [ ( تفقه ) ] يا [ ( نفر ) ] است با اين خطبه كه درباره اوصاف يك‏
عالم دينی است امشب عنوان كرديم ، با اينكه بحث ما درباره خاتميت‏
است ؟ تناسب آن را بايد عرض بكنم .
ما در جلسات قبل اهميت اين مبحث را از جهات مختلف ذكر كرديم ،
درباره آيه‏ا ی كه كلمه [ ( خاتم النبيين ) ] در آن هست بحث كرديم و بعد
آن سؤال بسيار معروف عمومی را طرح كرديم راجع به اينكه چگونه است كه‏
نبوت به يك نقطه معين كه رسيد خاتمه پيدا كرد ؟ چرا نبوت در طول اعصار
و قرون ادامه پيدا نكرد ؟ راز تكرار انبياء در قرون گذشته چه بوده است ؟
انبيائی كه می‏آمدند برخی از آنها كه چهار پنج تا هم بيشتر نبوده‏اند مشرع‏
بوده‏اند ، قوانين جديد آورده‏اند و بعضی ديگر تابع شريعت سابقه بوده‏اند .
با ختم رسالت بايد بپذيريم كه بعد از خاتم الانبياء ، ديگر نه فلسفه آمدن‏
پيغمبران تابع وجود دارد و نه فلسفه آمدن پيغمبری كه شريعت را عوض كند
و شريعت جديدی بجای شريعت سابقه بگذارد .