وای به حال جامعه مسلمين از آن وقت كه گروهی خشكه مقدس يك دنده جاهل
بیخبر ، پا را به يك كفش كنند و به جان اين و آن بيفتند . چه قدرتی
میتواند در مقابل اين مارهای افسون ناپذير ايستادگی كند ؟ كدام روح قوی و
نيرومند است كه در مقابل اين قيافههای زهد و تقوا تكان نخورد ؟ كدام
دست است كه بخواهد برای فرود آوردن شمشير بر فرق اينها بالا رود و نلرزد
؟
اينست كه علی میفرمايد :
« و لم يكن ليجتریء عليها احد غيری » .
" يعنی غير از من احدی جرأت بر چنين اقدامی نداشت " .
غير از علی و بصيرت علی و ايمان نافذ علی احدی از مسلمانان معتقد به
خدا و رسول و قيامت به خود جرأت نمیداد كه بر روی اينها شمشير بكشد .
اينگونه كسان را تنها افراد غير معتقد به خدا و اسلام جرأت میكنند
بكشند ، نه افراد معتقد و مؤمن معمولی .
اينست كه علی به عنوان يك افتخار بزرگ برای خود میگويد : اين من
بودم ، و تنها من بودم كه خطر بزرگی كه از ناحيه اين خشكه مقدسان به اسلام
متوجه میشد درك كردم . پيشانيهای پينه بسته اينها و جامههای زاهد مابانه
شان و زبانهای دائم الذكرشان و حتی اعتقاد محكم و پابرجايشان نتوانست
مانع بصيرت من گردد . من بودم كه فهميدم اگر اينها پا بگيرند همه را به
درد خود مبتلا خواهند كرد و جهان اسلام را به جمود و ظاهرگرايی و تقشر و
تحجری خواهند كشانيد كه كمر اسلام خم شود . مگر نه اينست كه پيغمبر
|