پاورقی : > بنابراين بايد به روح فرقههای مختلف پیبرد . گاهی فرقهای مولود حسن ظن و " ضع فعل اخيك علی احسنه " هستند مثل سنيها كه مولود حسن ظن به شخصيتها هستند ، و فرقهای مولود يك نوع بينش مخصوص و اهميت دادن به اصول اسلامی نه به افراد و اشخاص ، و قهرا مردمی منتقد خواهند بود ، مثل شيعه صدر اول ، فرقهای مولود اهميت دادن به باطن روح و تأويل باطن مثل متصوفه و فرقهای مولود تعصب و جمود هستند مثل خوارج . وقتی كه روح فرقهها و حوادث تاريخی اول آنها را شناختيم بهتر میتوانيم قضاوت كنيم كه در قرون بعد چه عقائدی از فرقهای به فرقه ديگر رسيده و در عين حفظ شعارها و چهار چوب نامها ، روح آنها را پذيرفتهاند . از اين جهت عقائد و افكار نظير لغتها هستند كه بدون آنكه تعمدی در كار باشد لغتهای قومی در قوم ديگر سرايت میكند . مثل اينكه بعد از فتح ايران به وسيله مسلمين كلمات عربی وارد لغت فارسی شد و برعكس كلمات فارسی هم چند هزار در لغت عربی وارد شد . همچنين تأثير تركی در زبان عربی و فارسی ، مثل تركی زمان متوكل و تركی سلاجقه و مغولی ، و همچنين است ساير زبانهای دنيا ، و همچنين است ذوقها و سليقهها . طرز تفكر خوارج و روح انديشه آنان - جمود فكری و انفكاك تعقل از تدين - در طول تاريخ اسلام به صورتهای گوناگونی در داخل جامعه اسلامی رخنه كرده است . هر چند ساير فرق خود را مخالف با آنان میپندارند اما باز روح خارجيگری را در طرز انديشه آنان میيابيم و اين نيست جز در اثر آنچه كه گفتيم : طبيعت آدمی دزد است و معاشرتها اين دزدی را آسان كرده است . همواره عدهای خارجی مسلك بوده و هستند كه شعارشان مبارزه با هر شيیء جديد است . حتی وسائل زندگی را كه گفتيم هيچ وسيله مادی و شكل ظاهری در اسلام رنگ تقدس ندارد ، رنگ تقدس میدهند و استفاده از هر وسيله نو را كفر و زندقه میپندارند . در بين مكتبهای اعتقادی و علمی اسلامی و همچنين فقهی نيز مكتبهائی را میبينيم كه مولود روح تفكيك تعقل از تدين است و درست مكتبشان جلوهگاه انديشه خارجيگری است ، عقل را در راه كشف حقيقت و يا استخراج قانون فرعی به طور كلی طرد شده است ، پيروی از آن را بدعت و بيدينی خواندهاند و حال اينكه قرآن در آياتی بسيار ، بشر را به سوی عقل خوانده و بصيرت انسانی را پشتوانه دعوت الهی قرار داده است . معتزله كه در اوائل قرن دوم هجری به وجود آمدهاند - و پيدايششان در اثر بحث و كاوش >