پاورقی : 1 - نهج البلاغه ، خطبه . 40
« من القوی ، حتی يستريح بر و يستراح من فاجر » ( 1 ) .
" سخنی به حق است اما آنان از آن اراده باطل دارند . درست است
قانونگزاری از آن خداست اما اينها میخواهند بگويند غير از خدا كسی نبايد
حكومت كند و امير باشد . مردم احتياج به حاكم دارند خواه نيكوكار باشد و
خواه بدكار ( يعنی حداقل و در فرض نبودن نيكوكار ) . در پرتو حكومت او
مؤمن كار خويش را ( برای خدا ) انجام میدهد و كافر از زندگی دنيای خويش
بهرهمند میگردد ، و خداوند مدت ر ا به پايان میرساند . به وسيله حكومت
و در پرتو حكومت است كه مالياتها جمع آوری میگردد ، با دشمن پيكار
میشود ، راهها امن میگردد ، حق ضعيف و ناتوان از قوی و ستمكار گرفته
میشود تا نيكوكار آسايش يابد و از شر بدكار آسايش به دست آيد " .
خلاصه آنكه قانون خودبخود اجرا نمیگردد ، فرد يا جمعيتی میبايست تا
برای اجراء آن بكوشند .
4 - مردمی تنگ نظر و كوته ديد بودند . در افقی بسيار پست فكر میكردند
. اسلام و مسلمانی را در چهار ديواری انديشههای محدود خود محصور كرده
بودند . مانند همه كوته نظران ديگر مدعی بودند كه همه بد میفهمند و يا
اصلا نمیفهمند و همگان راه خطا میروند و همه جهنمی هستند . اينگونه كوته
نظران اول كاری كه میكنند و اينست كه تنگ نظری خود را به صورت يك
عقيده دينی در میآورند ، رحمت خدا را محدود میكنند ، خداوند را همواره
بر
پاورقی : 1 - نهج البلاغه ، خطبه . 40 |