« من القوی ، حتی يستريح بر و يستراح من فاجر » ( 1 ) .
" سخنی به حق است اما آنان از آن اراده باطل دارند . درست است‏
قانونگزاری از آن خداست اما اينها می‏خواهند بگويند غير از خدا كسی نبايد
حكومت كند و امير باشد . مردم احتياج به حاكم دارند خواه نيكوكار باشد و
خواه بدكار ( يعنی حداقل و در فرض نبودن نيكوكار ) . در پرتو حكومت او
مؤمن كار خويش را ( برای خدا ) انجام می‏دهد و كافر از زندگی دنيای خويش‏
بهره‏مند می‏گردد ، و خداوند مدت ر ا به پايان می‏رساند . به وسيله حكومت‏
و در پرتو حكومت است كه مالياتها جمع آوری می‏گردد ، با دشمن پيكار
می‏شود ، راهها امن می‏گردد ، حق ضعيف و ناتوان از قوی و ستمكار گرفته‏
می‏شود تا نيكوكار آسايش يابد و از شر بدكار آسايش به دست آيد " .
خلاصه آنكه قانون خودبخود اجرا نمی‏گردد ، فرد يا جمعيتی می‏بايست تا
برای اجراء آن بكوشند .
4 - مردمی تنگ نظر و كوته ديد بودند . در افقی بسيار پست فكر می‏كردند
. اسلام و مسلمانی را در چهار ديواری انديشه‏های محدود خود محصور كرده‏
بودند . مانند همه كوته نظران ديگر مدعی بودند كه همه بد می‏فهمند و يا
اصلا نمی‏فهمند و همگان راه خطا می‏روند و همه جهنمی هستند . اينگونه كوته‏
نظران اول كاری كه می‏كنند و اينست كه تنگ نظری خود را به صورت يك‏
عقيده دينی در می‏آورند ، رحمت خدا را محدود می‏كنند ، خداوند را همواره‏
بر

پاورقی :
1 - نهج البلاغه ، خطبه . 40