آيا وجدان كردن دليل فطری بودن است ؟
سؤال ديگری مطرح شده است كه : آيا در اثبات وجود فطرت برای انسان ، به همين اكتفا میكنيم كه فطريات را در خودمان میيابيم ، و يا استدلال ديگری هست ؟ چون در صورت اول ، غرائز ، هوسها و فطريات كاملا قابل تداخلاند و تكيه بر تفاوتهای اصطلاحی و لفظی ، كافی نيست و خلاصه مرز دقيقتر فطرت و غريزه در انسان چيست ؟ و آيا اين مرزها قراردادی است ( مثلا تقسيمشان به خودآگاه و ناخودآگاه ) يا واقعی است ؟ اين در واقع دو سؤال در طول يكديگر است . میگويند آيا برای اثبات فطری بودن يك امر به همين جهت اكتفا میكنيم كه " ما آن امر را در خود میيابيم " ؟ جواب اين است كه اولا ما هنوز در مقام اثبات فطری بودن و يا علائم فطری بودن يك امر برنيامدهايم و بعد درباره آن صحبت میكنيم ، ثانيا فرضا چنين چيزی باشد ، اين يك چيز عجيبی نيست كه يك امری برای ما فطری باشد و دليل ما بر فطری بودنش اين باشد كه خود فطری بودنش را در ضمير خودمان میيابيم . اين نظير آن است كه ما يك سلسله بديهيات اوليه داريم ، مثلا میگوييم اينكه " كل از جزء بزرگتر است و محال است كه جزء