ندارد ، يعنی با گسترش علم ، خود به خود مذهب منتفی میشود .
نويسنده مقاله جواب میدهد كه اين حرف به دلائلی درست نيست . يكی از
دلائل اين است كه تجربه خلاف اين مطلب را ثابت كرده . میگويد ما
میبينيم كه در ميان جاهلها ، هم مذهب هست هم مسأله لا مذهبی ، در ميان
عالمها نيز هم مذهب هست هم لا مذهبی ، يعنی مسأله مذهب و لا مذهبی هيچ
به علم و جهل ارتباط ندارد ، اگر مذهب مولود جهل بود میبايست به هر
نسبت كه مردم بيسوادترند مذهبیتر باشند و به هر نسبت كه باسوادتر و
عالمتر هستند لامذهبتر باشند ، پس حتما علمای طراز اول بايد لامذهب
باشند ، در صورتی كه عملا چنين نيست ، بعد میگويد مثل كی و كی ، و حتی
میگويد داروين نيز لا مذهب نبود .
- . . . نكتهای كه در اين مقاله انور خامهای بود دو تا استنادی بود كه
به نظر من لا اقل ، خيلی غلط میرسيد ، يكی آن شعر مولوی را نقل كرده كه "
ابلهی شو تا بمانی دين درست " ، و ديگر آن شعر ابوالعلا را كه با وجود
نظراتی كه در مورد ابوالعلای معری هست لا اقل اين شعرش بعيد است كه به
اين هدف گفته شده باشد كه [ دين ناشی از جهل است ] . میگويد :
اثنان اهل الارض ذو عقل بلا دين
|
و آخر دين لا عقل له
|
اهل زمين دو فرقهاند يا دين دارند عقل ندارند و يا عقل دارند دين
ندارند ، كه هر دوی اينها من فكر میكنم كه طعنهای بوده به متدينين قشری
كه مثلا تكفير میكردند ، و در جواب آنها بوده و نه به اين معنايی كه اين
جامعه شناسها [ در نظر گرفتهاند كه ] واقعا عقيده داشته باشند كه دين از
جهل ناشی شده است .