نظر قرآن

اينجاست كه انسان به عمق منطق قرآن پی می‏برد . قرآن بدون اينكه اين‏
مسائل را طرح كند ( 1 ) می‏گويد : نفس اماره ، نفس لوامه ، نفس مطمئنه‏
. فلاسفه ، اين مورد را می‏گويند " وحدت در كثرت ، كثرت در وحدت " .
اينجور نيست كه انسان چند " خود " جدا داشته باشد ، يك كار را نفس‏
اماره می‏كند ، يك كار ديگر را نفس لوامه و يك كار ديگر را نفس مطمئنه‏
. نه ، نفس انسان گاهی در يك حد پايين است ، در آن حد پايين كه كار
می‏كند ، آنجا كه تحت فرمان عقل نيست ، اسمش می‏شود " نفس اماره " .
همين نفس در يك درجه بالاتر چشمهايش را باز می‏كند و هشيارتر می‏گردد ،
می‏شود " نفس لوامه " كه خودش خودش را ملامت می‏كند . اگر دو تا بود
كه ديگر ملامت معنی نداشت . خودش كار بدی كرده ، بعد خودش خودش [ را
محاكمه می‏كند ، ] ( 2 ) در آن واحد خودش می‏شود قاضی ، خودش می‏شود مدعی‏
، خودش می‏شود مدعا عليه ، و عليه خودش حكم صادر می‏كند . محاسبه النفس‏
معنايش همين است . « لا اقسم بيوم القيامه و لا اقسم بالنفس اللوامه
( 3 ) . اين را در رديف قيامت هم ذكر كرده كه همان طور كه در قيامت‏
خداست كه به حسابها

پاورقی :
. 1 انسان وارد هر موضوعی كه می‏شود آخرش می‏بيند كه سر از قرآن در
می‏آورد و می‏بيند قرآن نظر خودش را گفته است .
. 2 [ افتادگی از نوار است ] .
. 3 قيامه / 1 و . 2