عاملی دخالت نكند - حال آن عامل می‏خواهد حركت هوا باشد و يا وزنه‏ای‏
باشد كه در يكی از كفه‏ها می‏گذارند و يا ضربه‏ای باشد كه به يكی از كفه‏ها
وارد می‏شود و يا نيروی مغناطيس باشد و يا اراده يك انسان قوی الاراده كه‏
با اراده خودش می‏تواند در طبيعت اثر بگذارد و غيره - ( 1 ) و در عين‏
حال اين كفه بخواهد پايين يا بالا برود ، عقل می‏گويد كه اين امر محال است‏
.
از اين نوع مثالها باز هم وجود دارد . مثلا ممكن نيست يك شی‏ء مكانی در
آن واحد دو مكان را اشغال كند و قهرا نقطه مقابلش هم هست ، يعنی دو شی‏ء
مكانی در آن واحد نمی‏توانند يك مكان را اشغال كنند .
اينها چيزهايی است كه نمی‏شود برای آنها دليل آورد ولی نه به اين معنا
كه اينها مجهولاتی است كه نمی‏دانيم آيا چنين چيزی هست يا نه .
برای يك چيزهايی نمی‏شود دليل آورد و ما هم نمی‏دانيم آنطور هست يا نه‏
. مثلا راجع به ابعاد عالم كه آيا متناهی است يا نامتناهی ، ممكن است‏
كسی بگويد من نمی دانم متناهی است يا نامتناهی ، چون نمی‏توان برای آن‏
دليل آورد . يا مثال معروفی كه می‏زنند : اگر كسی بگويد همه اشياء دارند
به يك نسبت بزرگ می‏شوند ، چنانچه ديگری در جواب او بگويد اگر من دارم‏
بزرگ می‏شوم پس چطور قبلا صد و هفتاد سانتيمتر بودم و حال كه اندازه‏

پاورقی :
> است . فرض كنيد مثلا به اندازه يك ميليونيم گرم حساسيت دارد . ما از
مرز حساسيت به اين طرف حساب می‏كنيم .
. 1 مثلا از يكی چيزی كم می‏شود ، يكی كهنه می‏شود و چيزی از آن می‏ريزد .
اينها همه جزء عاملهاست ، اشتباه نشود .