دنبال عامل تغيير میرود ، چون آنهايی را كه جستجو میكند میبيند همه به
همين درد مبتلا هستند ، يعنی حس میكند كه در ناصيه همه اينها نوشته شده
كه خود اين هم يك متغيری است كه قدرتی و قدرتهايی بر آن حكومت میكند و
محكوم و مربوب و تحت تأثير شیء ديگر است ، فورا اين فكر برای او پيدا
میشود كه آيا يك قدرتی كه آن فقط حاكم باشد و محكوم نباشد ، تغيير دهنده
باشد ولی تغيير نكند ، وجود دارد يا وجود ندارد ؟ اين فكر ، خيلی طبيعی
|