اول نمی‏ايستد ، همينقدر كه اسمش را گذاشت " اله " و " خدا "
نمی‏ايستد ، می‏گويد اين باران ، يك چيزی هست كه آن را می‏گرداند ، بعد
می‏رود سراغ آن چيز ، آن چيز خودش چگونه است ؟ اين جزء افكار ابتدايی‏
انسان است ، يعنی انسان مدرسه ديده و درس خوانده نمی‏خواهد ، بلكه هر
انسانی زود منتقل می‏شود كه آنچه من می‏بينم به صورت يك مقهور و مربوب‏
است .

قرآن و مسأله خداشناسی

ببينيد قرآن چه اعجازی به خرج می‏دهد كه داستان را از ابراهيم ( ع ) نقل‏
می‏كند كه جزء قديمترين پيغمبران است قبل از مسيحيت و يهوديت و همه‏
اينها ، از ابراهيم جوان هم نقل می‏كند ، از ابراهيم به صورت يك كسی كه‏
[ به علل خاصی از جامعه دور بوده است ] .
اين خيلی نكته فوق العاده‏ای است كه قرآن مخصوصا اين داستان را نقل‏
می‏كند كه ابراهيم به يك علل خاصی از اجتماع و جامعه دور بوده و در غار
زندگی می‏كرده ، ( 1 ) برای اولين بار كه اين جهان را می‏بيند ، هنگامی كه‏
ستاره‏ای نورانی را می‏بيند نظرش را بيش از همه جلب می‏كند ، می‏گويد
« هذا ربی »( حال يا به صورت

پاورقی :
. 1 من مكرر گفته‏ام " حی بن يقظان " قرآن ، ابراهيم ( ع ) است . "
حی بن يقظان " يعنی يك آدم فرضی كه فلاسفه فرض می‏كنند كه او را در يك‏
غاری و در جايی كه هيچ انسانی را نبيند و فكری از كسی نگيرد بزرگ كنند ،
يكمرتبه او را در مقابل عالم قرار دهند ببينند خودش چگونه فكر می‏كند .
ولی قرآن يك حی بن يقظان دارد كه ضمنا آدم واقعی هم هست .