پاورقی : 1 ) نهج البلاغه فيض ، حكمت 441 ، ص . 1293
ارزشاند . دلشان نمیخواهد بگويند اينها خير معنوی اند و ماديات خير
مادی فلاسفه ما ماديات را میگويند خير مادی بشر ، و معنويات را میگويند
خير معنوی به اين ترتيب مطلب حل میشود و حرف هم همين است زورشان
میآيد بگويند خير مادی و خير معنوی ، چون اسم معنا و حقيقت در كار میآيد
و نمیخواهند اين را بپذيرند میگويند " خير " همانی است كه مادی است ،
اسمش هم سود است معنويات چيست ؟ آن خير نيست ، سود هم نيست ، فقط
ارزش و قيمت است و حقيقتی نيست اسلام میگويد آن هم خير است ، كار
اخلاقی هم كه میكنی دنبال خير هستی ، ولی آن خير ، خيری است كه طبيعت
حيوان تو دنبال آن خير نمیرود ، حقيقت ملكوتی توست كه دنبال آن خير
میرود .
اينجاست كه اخلاق و احساس اخلاقی خودش يك دروازه ای است به اين كه
انسان روح مجرد خودش را بشناسد و با شناخت روح مجرد ، عالم غيبت و
ملكوت را آگاه بشود ، چون انسان پرتوی است از عالم غيب و ملكوت از
همين جا ريشه احساسات اخلاقی پيدا میشود انسان چون روح ملكوتی است ،
جنسش ، جنس عظمت است [ زيرا ] جنس ملكوت عظمت است وقتی انسان خود
ملكوتی را احساس بكند تن به حقارت نمیدهد : « من كرمت عليه نفسه هانت
عليه شهواته » ( 1 ) اين كه مكرر داشتيم كه هر كس كرامت نفس خودش را
احساس بكند تن به ذلت نمیدهد كه قبلا رواياتش را خوانديم [ به همين
جهت است ] انسان وقتی كه آن " خود " ش را كه از عالم عظمت و عين
عظمت است احساس میكند تن به حقارت نمیدهد ،
پاورقی : 1 ) نهج البلاغه فيض ، حكمت 441 ، ص . 1293 |