بحث بوده است ، اخلاق از مقوله جمال و زيبائی است . بنابر دو نظريه و
بلكه سه نظريه اول ، اخلاق از مقوله محبت بود ، بنابر نظريه كانت از
مقوله تكليف بود ، و بنابر اين نظريه از مقوله زيبائی است ولی زيبائی‏
عقلی ، هم از مقوله عقل است و هم از مقوله زيبائی ، ولی زيبائی معقول .

نظر افلاطون

نظريه ديگری در اينجا هست نزديك به اين نظريه كه از افلاطون است آن‏
هم می‏گويد اخلاق از مقوله زيبائی است . لازم است توضيحی برايتان عرض‏
بكنم :
در كتاب " عدل الهی " ذكر كرده ايم كه عدل را سه جور تعريف می‏كنند
: يكی برابری ، ديگر : اعطاء كل ذی حق حقه ( 1 ) ، و سوم : توازن و
هماهنگی . اگر تعريف سوم را در نظر بگيريم كه توازن و هماهنگی است ،
عدل مساوی می‏شود با زيبائی چون زيبائی نوعی توازن است ( در كتاب "
جامع السعادات " ، مرحوم نراقی بحثی راجع به عدل از آن جهت كه عدل از
مقوله زيبائی است می‏كند ) افلاطون معتقد بوده است كه قوا و استعدادهايی‏
كه در انسان هست گوناگون است راست هم می‏گويد غير افلاطون هم اين حرف‏
را گفته اند در انسان استعدادهای طبيعی هست ، استعدادهای مافوق طبيعی‏
هست ، استعدادهای حسی هست ، استعدادهای عقلی هست گفته است همين طور
كه انسان از ناحيه بدن ، اگر اعضايش متناسب باشد زيباست ، از نظر روح‏
و روان نيز

پاورقی :
1 - [ حق هر صاحب حقی داده شود ] .