فقط جلوی پايش را ببيند . اگر بخواهد جلوی پايش را ببيند منفعت پرست‏
می‏شود ، فرد پرست می‏شود ، خود پرست می‏شود لزومی ندارد كه ما با خود
پرستی و منفعت پرستی مبارزه بكنيم ما می‏گوئيم آقا منفعت پرست باش ولی‏
دور انديش هم باش ، هوشيار باش ، شعاع عقلت را طولانی تر كن ، يعنی‏
توجه به عكس العملهای كار خودت داشته باش اگر شعاع دور انديشی [ طويل‏
] باشد ، آنوقت منفعت فردی با منفعت اجتماعی و مصلحت اجتماعی تطبيق‏
می‏كند و هماهنگ می‏شود ، می‏شود اخلاق يك مثال ذكر می‏كند می‏گويد : فرض‏
كنيد من می‏بينم همسايه ام يك گاو شيرده خوبی دارد شك ندارد كه در ابتدا
منفعتجوئی من حكم می‏كند كه گاو همسايه را بدزدم اين خيلی طبيعی است برای‏
انسان ولی عقل دارم ، هوشياری دارم ، می‏دانم كه اين كار بدون عكس العمل‏
نيست من اگر گاو همسايه را بدزدم ، همسايه هم فردا می‏آيد گاو من را
می‏دزدد ، و من كه می‏خواستم به يك منفعتی برسم ، می‏بينم اگر من به منافع‏
ديگران تجاوز بكنم ، ديگران هم به منافع من تجاوز می‏كنند ، پس می‏گويم‏
مصلحت اين است كه نه من و نه تو .

با يزيد و خدا

داستانی است كه عطار هم آن را به شعر در آورده البته اينها افسانه‏
است : می‏گويد يكی از متصوفه كه به قول خودشان او را سلطان می‏گويند يك‏
وقتی در عالم مكاشفه خودش داشت با خدا حرف می‏زد يك وقت خدا به او
گفت : با يزيد ! آيا می‏خواهی آن باطنت را آنطور كه هست به مردم ارائه‏
بدهم كه ديگر يك نفر هم