منبسط بوديم و يك گوهر همه |
بی سر و بی پا بديم آن سر همه |
يك گهر بوديم همچون آفتاب |
بی گره بوديم و صافی همچو آب (1) |
پاورقی : 1 ) مثنوی مولوی ، ج 1 ، ص 18 ، سطر . 16
خودها يك خود بوده اند و آن ، خود بشری بوده است مثل افراد يك خانواده
كه يك " خود " همه آنها را تشكيل میدهد و ما به آن میگوييم خود
خانوادگی اين خود محدود : " من " كه میگوييم مال من ، لباس من ، خانه
من ، سند مالكيت من و يعنی ديوار كشيدن ميان افراد با همين مالكيتها
افراد بشر از يكديگر جدا میشوند يعنی اين افراد كه قبلا كأنه حكم آبی را
داشتند كه در يك دريا جمع بود ، و به قول مولوی همه با همديگر متحد
بودند [ در اثر مالكيتها به صورت آبهای كوچك در آمدند ] . البته مولوی
مقصود عاليتر و ديگری دارد :
پاورقی : 1 ) مثنوی مولوی ، ج 1 ، ص 18 ، سطر . 16 |