حديثی از امام صادق ( ع )
حديثی اكنون به يادم افتاد كه با اين بحث مناسب است و معمولا هم ذكر میكنند . شخصی آمد خدمت امام صادق عليه السلام و عرض كرد : به چه دليل من به وجود خدا اعتقاد پيدا كنم ؟ امام از راه تحليل وجدانی وارد شد ، فرمود : هيچ اتفاق افتاده كه سوار كشتی شده باشی ؟ گفت : بله فرمود : و هيچ اتفاق افتاده كه باد تندی بوزد و دريا فوق العاده متلاطم بشود ( و شايد اين تعبير هم باشد كه كشتی شكسته باشد ) به طوری كه از همه چيز مأيوس شده باشی ؟ گفت : اتفاقا پيش آمده فرمود : در همان وقت هيچ احساس كردی كه قدرتی وجود دارد كه اگر بخواهد ، تو را نجات میدهد ؟ گفت بله فرمود : او همان خداست آن وقتی كه تو از تمام اسباب و علل و عوامل بريده شوی ، اين وجدان توست كه خواه ناخواه نمیگذارد تو مأيوس باشی ، چون واقعا چنين چيزی در وجدان تو هست ، حكم میكند كه هست . . . ( 1 ) وقتی مشيتش بر انجام كاری تعلق بگيرد ، سلسله اسباب و مسببات در مقابل آن چيزی نيست .پاورقی : 1 ) [ افتادگی از نوار است ] .