انسان خودش را گم كرده ، يعنی خود واقعی اش را از دست داده .

تمثيل مولوی

تمثيل خيلی خوبی مولوی دارد : فرض كنيد انسان زمينی جهت ساختمان برای‏
خودش تهيه كرده به هر علتی روزها نمی‏رود آنجا ساختمان كند هنگام شب ،
عمله و بنا و مهندس و مصالح می‏فرستد آنجا تا يك ساختمان بسازند برای‏
اينكه در آن سكونت بكند پولها خرج می‏كند خانه ای می‏سازند مكمل و مجهز ،
و او هم خاطرش جمع كه خانه خيلی خوبی برای خودش ساخته است آن روزی كه‏
حركت می‏كند برود داخل خانه ، وقتی نگاه می‏كند می‏بيند خانه را در زمين‏
ديگران ساخته ، خانه را ساخته ولی نه در زمين خودش ، در زمين ديگران‏
زمين خودش چطور ؟ لخت و عور آنجا مانده چه حالتی به انسان دست می‏دهد ؟
می‏گويد اين ، حالت