به غير نيست . هدفش منفعت خودش است و لو به خاطر منفعت خودش به‏
ديگری زيان می‏رساند پس اين اخلاق بد نيست ؟ يعنی يك فعل طبيعی است كه‏
نه خوب است و نه بد ؟
برويم سراغ تعريفهای ديگر . آن تعريفهای اول ، معروف و مشهور است و
نمی‏شود آنها را به يك شخص يا مكتب معينی نسبت داد شايد ارسطو چون‏
انسان را مدنی بالطبع می‏دانسته ، فعل اخلاقی را ناشی از احساسات غير
دوستانه می‏دانسته است .

نظر كانت

نظريه ديگر در باب معيار فعل اخلاقی می‏گويد معيار فعل اخلاقی احساس‏
تكليف وجدانی است ، و اين ، نظر " كانت " فيلسوف معروف آلمان است‏
كه در ميان فلاسفه اروپا آن مقام را دارد كه در ميان فقها و اصوليين متأخر
، شيخ انصاری دارد كه بيشتر آنها را شاگر او می‏دانند كانت يك عقيده ای‏
در باب انسان دارد او اعتقاد راسخی دارد به وجدان اخلاقی حتی معتقد است‏
خدا را از راه برهان عقلی نمی‏شود ثابت كرد ولی از راه وجدان اخلاقی می‏شود
ثابت كرد خود او به خدا از راه وجدان اخلاقی اعتقاد دارد شايد هيچ‏
فيلسوفی در دنيا نيامده است كه به اندازه كانت برای وجدان انسانی‏
اصالت قائل باشد و می‏گويند بر روی سر لوح قبرش هم جمله ای را كه از خود
اوست نوشته اند و آن جمله معروفش اين است : دو چيز است كه اعجاب‏
انسان را بر می‏انگيزد : يكی آسمان پر ستاره ای كه در بالای سر ما قرار
دارد و ديگر ، وجدان و ضميری كه در درون ما قرار گرفته است او معتقد به‏
الهام وجدانی است