كار اين انسان را شكر كرد ، يعنی قدر اين كار را دانست ( يعنی اين كار
نزد خدا قدر دارد ) : « شكر الله له و ادخله الجنه » خدا قدر كار اين‏
شخص را شناخت يعنی عملا شناخت ، به اين معنی كه به اوپاداش داد : او
را به بهشت برد . همين [ حديث ] است كه سعدی در بوستان آورده :
يكی در بيابان سگی تشنه يافت
برون از رمق در حياتش نيافت
سعدی می‏گويد "كله دلو كرد" ولی حديث می‏گويد كفش خودش را دلو كرد .
كله دلو كرد آن پسنديده كيش
چو حبل اندر آن بست دستار خويش (1)
به خدمت ميان بست و باز و گشاد
سگ ناتوان را دمی آب داد
خبر داد پيغمبر از حال مرد
كه داور گناهان او عفو كرد
رمز مطلب در كجاست كه اين كار نزد خدا و خلق خدا ارزش دارد ؟

سخن سری سقطی

می‏گويند يكی از عرفا به نام " سری سقطی " می‏گفت : من سی سال است كه‏
استغفار می‏كنم به خاطر يك " الحمد لله " كه گفته ام ، به خاطر يك‏
شكری كه خدا را كرده ام : انی استغفر الله منذ ثلاثين سنه لقولی الحمد لله‏
گفتند چطور ؟ گفت من در بغداد دكاندار بودم ( اين داستان را هم سعدی به‏
شعر در آورده است ) يكوقت خبر رسيد كه فلان بازار بغداد را حريقی پيدا
شد و سوخت . دكان من هم در آن بازار بود . به سرعت

پاورقی :
1 ) يعنی شال سرش را .