از طرف ديگر در نهج البلاغه به جمله هايی بر می‏خوريم كه در آنها نفس و
خود تجليل و تكريم شده است الی غير النهايه .
علی عليه السلام در وصيتنامه ای كه به فرزند بزرگوارش امام مجتبی سلام‏
الله عليه می‏نويسد ، می‏فرمايد : « اكرم نفسك عن كل دنية و ان ساقتك الی‏
الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا » ( 1 ) پسركم ! نفس‏
خود را گرامی و محترم بدار از اين كه به يك پستی دچار بشود ، زيرا اگر
از نفس خود چيزی را باختی و از دست دادی ، ديگر هيچ چيز نمی‏تواند جای‏
آن را پر كند اگر بدنت را از دست بدهی جايش پر شدنی هست ، تا چه رسد
كه مال و ثروتت را از دست بدهی هر چه را از دست بدهی چيز ديگری‏
می‏تواند جای آن را پر كند ( گفت : آنچه عوض دارد گله ندارد ) اما يك‏
چيز است كه اگر آن را از دست بدهی ديگر جا پر كن ندارد [ و آن نفس‏
خودت است ] . « فانك لن تعتاض بما تبدل من نفسك عوضا » اگر از خود
خود ، از خويشتن خود چيزی را از دست بدهی ، عوض برايش پيدا نمی‏كنی‏
نظير اين مضمون است شعری از امام صادق سلام الله عليه كه در " بحار "
در احوال امام صادق نقل می‏كند كه ايشان اين شعر را می‏خواندند :
اثامن بالنفس النفيسة ربها
و ليس لها فی الخلق كلهم ثمن (1)
من با نفس خودم هيچ موجودی را برابر نمی‏كنم اگر بخواهی معامله بكنی با
نفس خودم ، هيچ چيزی را با آن برابر نمی‏كنم جز پروردگارم . در عوض ،
فقط او را می‏گيرم . از آن كه بگذرد حاضر نيستم اين سرمايه خودم و

پاورقی :
1 ) نهج البلاغه فيض ، كتاب 31 ، قسمت 46 ، صفحه . 929
2 ) بحار الانوار ، ج 75 ، ص 135 ، باب . 21