مقابل نادانيها ، خشونتها و كج رفتاريهای كليسا ، و ما الان داريم جريمه‏
های كليسا را می‏پردازيم در كتاب " علل گرايش به ماديگری " تا اندازه‏
ای اين موضوع تشريح شده است جهالتها و نادانيهای كليسا ، تفسيرهای غلط
كليسا و از خدا ، قيامت و روح ، خشونتها و اختناقهای كليسا ، تفتيش‏
عقايدهای كليسا ، آن روش ضد آزادی و دموكراسی كليسا ، دنيا را برد به‏
اين حال كه من يا بايد علم را بپذيرم يا خدا را ( چون كليسا ميان علم و
خدا تضاد بر قرار كرده ) يا بايد خدا را بپذيريم يا يك زندگی خوب و
مرفه را ، يا بايد خدا را بپذيرم يا آزادی را ، يا بايد خدا را بپذيرم يا
دموكراسی را بديهی است وقتی خدا را در يك طرف قرار بدهند و صد نيازی‏
فطری ديگر بشر را در طرف ديگر ، البته ممكن است عده ای طرف خدا را
بگيرند ، ولی قهرا اكثريت مردم طرف ديگر را خواهند گرفت به هر حال اين‏
موج شديد ماترياليسم به علل مختلف دنيای غرب را فرار گرفت و از دنيای‏
غرب هم كم و بيش به دنيای شرق سرازير شده است ، و شرقيها فكر نمی‏كنند
كه شرائطی كه غربيها داشتند غير از شرائطی است كه ما داريم كم كم تعصبی‏
به نفع ماترياليسم به وجود آمد نظير تعصبی كه كليسا نسبت به مذهب داشت‏
يعنی همان طور كه كليسا به هر زوری كه بود می‏خواست بدون منطق و دليل ،
مذهب را توجيه بكند ، اينها هم به هر زوری كه هست می‏خواهند ماترياليسم‏
را توجيه كنند می‏ترسند مبادا ماترياليسم از دستشان گرفته بشود و برگردند
به قول خودشان به قرون وسطی می‏گويند : اگر ماترياليسم از دست ما گرفته‏
بشود ، يعنی ما بايد برگرديم به قرون وسطی اين است كه اينهمه راهی كه از
طبيعت و از نفس انسان به سوی خدا برای بشر باز است ، كوشش می‏كنند به‏
زور هم شده با توجيه و تأويل بگويند اين راهها قابل