اين مقدار را تا اين حدودی كه شما میخواهيد بگوييد ، تقريبا كسی انكار
ندارد ، ولی مساله تابع و متبوعی را كه شما اينجا آورديد ، برای ما توضيح
دهيد .
- بحثی مطرح است كه در دوران اشتراكی يا دورهای كه طبقهای وجود نداشته
باشد ، نيروی محركه تاريخ چيست ؟ بايد گفت كه قبل از اينكه بين انسانها
نزاعی باشد ، تضاد بين انسان و طبيعت ، عامل حركت تاريخ بوده و در
آينده هم همين عامل نيروی محركه تاريخ خواهد بود ، يعنی ممكن است نزاع
بين انسانها تبديل شود به نزاع انسان با طبيعت .
بدون شك مساله جنگ انسان با طبيعت هميشه بوده ، الان هم هست ، ولی
در آيندهای كه تضاد طبقاتی از بين برود ، شك ندارد كه باز تاريخ انسان
وجود خواهد داشت و پيش هم خواهد رفت ، ولی آيا به اين شكل است كه
انسان بايد حتما در حال مبارزه با طبيعت باشد ، يا اصلا غريزه تسلط بر
طبيعت - و لو بر دورترين نقاط آن - در انسان هست ؟ بديهی است كه انسان
به جايی میرسد كه بر طبيعت زمين مسلط میشود كما اين كه امروز هم بر
قسمتهای زيادی مسلط شده است ولی باز هم از تكامل باز نمیايستد ، میخواهد
بر كرات آسمانها مسلط شود ولی آيا اين كه انسان میخواهد بر كرات
آسمانها مسلط بشود ، در اثر جنگی است كه كرات آسمانی با انسان دارند يا
بر اساس يك غريزهای است كه در انسان هست كه میخواهد بر همه چيز مسلط
شود ؟ چرا باز بياييم به اصطلاح فرض يك جنگ و تضاد ميان انسان و [
طبيعت نماييم ؟ ! ] .
- تضادش اينجاست : موجود زنده - از جمله انسان -
|