در نهضت انبياء بدون شك اين عنصر وجود دارد مخصوصا اگر ما به قرآن و
منطق قرآن تكيه كنيم ، [ می‏بينيم ] در قرآن اين عنصر - يعنی عنصر احقاق‏
حق ، عنصر برانگيختن طبقه محروم و مظلوم و پايمال شده عليه طبقه ظالم ،
مترف و حق پايمال كن - وجود دارد ، و قرآن با يك لحن و آهنگ شعارآميزی‏
هم اين مطالب را بيان می‏كند كه واقعا احساسات طبقه مستضعف را
برمی‏انگيزد :
" « و نريد ان نمن علی الذين استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و
نجعلهم الوارثين و نمكن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم‏
ما كانوا يحذرون »" ( 1 )
پس در اين مطلب كه در اين حدود انبياء هم از اين عنصر استفاده‏
كرده‏اند ، جای بحث نيست ، ولی تفاوتی كه در روش انبياء با اين رهبران‏
هست و در نتيجه كاری كه آنها يا پيروان مكتب آنها كرده‏اند كس ديگری‏
نكرده ، اين است كه انسان را عليه نفس خودش هم برانگيخته‏اند ، و فرد
را عليه خودش برانگيخته‏اند ، و اين ريشه‏اش ، وجدان انسانی است كه‏
مستقل از منافع طبقاتی است اگر انسان دارای چنين وجدان مستقل نمی‏بود ،
چنين موفقيتی برای انبياء محال بود واقعا اين موفقيتی بوده ، تاريخ نشان‏
می‏دهد كه چنين بوده ، الان هم نشان می‏دهد ، مثلا می‏گويند : " ای بشر ! تو
چنين ثروتی را از راه درست به دست نياوردی ، از راه ظلم به دست‏

پاورقی :
. 1 قصص / 5 و . 6