مواردی را گفته اند ، يعنی هر جا كه عقل يك مصلحت ملزمی را كشف كند ،
ما می‏دانيم كه شرع هم حكم هماهنگ با آن دارد و هر جا كه عقل يك مفسده‏
ملزمی را كشف كند ما می‏فهميم كه شرع هم در اينجا هماهنگ است و لو
اساسا در قرآن و حديث و كلمات علما يك كلمه در اين زمينه نيامده باشد
، و به همين دليل ممكن است عقل يك مصلحت ملزم يا يك مفسده ملزمی را
در موردی كشف كند كه اين مصلحت ملزم يا مفسده ملزم با حكمی كه اسلام‏
بيان كرده تزاحم پيدا كند ، يعنی حكمی كه اسلام بيان نكرده ولی عقل كشف‏
كرده ، با حكمی كه اسلام بيان كرده تزاحم پيدا كند و آنچه كه اسلام بيان‏
نكرده مهمتر باشد از آنچه كه بيان كرده است ، يعنی آنچه كه عقل از اسلام‏
كشف كرده مهمتر باشد از آنچه كه اسلام بيان كرده است اينجا حكم عقل‏
می‏آيد آن حكم بيان شده شرع را محدود می‏كند ، و اينجاست كه ای بسا كه يك‏
مجتهد می‏تواند يك حلال منصوص شرعی را به خاطر مفسده ای كه عقلش كشف‏
كرده تحريم كند ، يا حتی يك واجب را تحريم كند يا يك حرام را به حكم‏
مصلحت لازم تری كه فقط عقلش آن را كشف كرده واجب كند ، و امثال اينها.
اين هم باز چيزی نيست كه مجتهد از خودش اختراع كرده باشد ، راهی است‏
كه خود اسلام جلوی پای مجتهد گذاشته مجتهدين در عصر اسلام ، كار انبيای‏
امت را می‏كنند ، يعنی بايد بكنند ، بايد كار انبيای امت را در اعصار
قبل از اسلام بكنند حتی انبيای قبل هم كه احكام را ناسخ و منسوخ می‏كردند ،
واقع ناسخ و منسوخ آنها هم از همين قبيل بوده ولی به اين شكل نبوده ،
بلكه علما معتقدند همه ناسخ و منسوخ ها هم روحش به چنين چيزهايی‏