" حسن است و قبيح است ، اينها مسائل مربوط به زندگی بشر است و از
حدود انديشه بشر هم خارج نيست " .
اينكه عدهای از علمای امروز نظر دادهاند كه " فكر و وجدان فكری بشر
ملعبه شرايط زندگی است " از اينجا بوده كه در مطالعات خودشان در ميان
ملل و اقوام ديدهاند كه اصول افكار بشر درباره زشتی و زيبايی كارها -
يعنی در بعد حسن و قبح عقلی - بسيار متفاوت است ، يعنی تابع شرايط
زمانی و مكانی است گفتهاند وقتی ما به قبيلهای وارد میشويم ، میبينيم
فلان كار در حد اعلا زشت است و در قبيله ديگر كه وارد میشويم ، میبينيم
همان كار در حد اعلا زيباست آنها به عقلشان استناد میكنند ، اينها هم به
عقلشان استناد میكنند .
يك امر بعد از اين كه در ميان مردم عادت شد ، همه میگويند خوب است
، يكدفعه كه عادت تغيير میكند ، همه مردم میگويند بد است ، مثل پوشيده
بودن يا نبودن سر در حضور افراد محترم تا چند سال پيش اگر كسی در حضور
يك شخص محترم كلاه يا عمامهاش را - هر چه كه بود - به سر نمیگذاشت و
سر لخت وارد میشد ، بی احترامی بود حالا مثل اين كه قضيه بر عكس است ،
وقتی كه شخص وارد مجلس میشود كلاهش را دم در میگذارد و سر لخت میرود ،
يعنی ادب و احترام اين جور اقتضا میكند يا مثل وضع پوشش زنها صرف نظر
از اينكه مصلحت چه اقتضا میكند ، در يك جامعه يك جور لباس پوشيدن
زيباست ، جور ديگر زشت است ، در جامعه ديگر يا در زمان ديگر ، اوضاع
درست بر عكس میشود ، آنچه را كه سابق زشت میدانستند الان زيبا میدانند.
مسائل زشتی و زيبايی كه مربوط به " بايدها " است ، يعنی
|