پاورقی : . 1 [ منظور اقبال از " چنين تصوری از واقعيت " جملات پيشين خودش است كه میگويد : " چون خدا بنيان روحانی نهايی هر زندگی است ، وفاداری به خدا ، عملا وفاداری به طبيعت مثالی خود آدمی است اجتماعی كه بر چنين تصوری ] .
اسلام " تعبير میكند در نظر او نيروی محركه اسلام ، اجتهاد است .
اين ، سخن جديدی نيست ، از هزار سال پيش ، ما عباراتی به همين معنا و
مضمون داريم كه علمای اسلام " اجتهاد " را به عنوان " نيروی محركه اسلام
" معرفی كردهاند .
میگويد :
" اجتماعی كه بر چنين تصوری از واقعيت بنا شده باشد ( 1 ) ، بايد در
زندگی خود مقوله های ابديت و تغيير را با هم سازگار كند " .
[ مقصودش اين است كه ] در جامعه بايد اين دو خصوصيت باشد : از يك
جنبه ابديت و ثبات ، و از جنبه ديگر تغيير ، از يك وجهه ثابت و از
وجهه ديگر متغير او معتقد نيست به جامعه ای كه از هر وجهه ای بايد ثابت
باشد و هم معتقد نيست به جامعه ای كه آنچه بر آن حكومت میكند فقط تغيير
باشد و هيچ وجهه ثابت نداشته باشد .
" بايستی كه برای تنظيم حيات اجتماعی خود ، اصولی ابدی در اختيار
داشته باشد ، چه آنچه ابدی و دائمی است ، در اين جهان تغيير دائمی ، جای
پای محكمی برای ما میسازد ولی چون اصول ابدی به اين معنا فهميده شوند كه
معارض با هر تغييرند ، يعنی معارض با آن چيزی هستند كه قرآن آن را يكی
از بزرگترين " آيات " خدا میداند ( كه همان تغيير باشد ) آن
پاورقی : . 1 [ منظور اقبال از " چنين تصوری از واقعيت " جملات پيشين خودش است كه میگويد : " چون خدا بنيان روحانی نهايی هر زندگی است ، وفاداری به خدا ، عملا وفاداری به طبيعت مثالی خود آدمی است اجتماعی كه بر چنين تصوری ] . |