فرزند در دامن والدين ، اصلی است كه بايد برای هميشه باقی بماند اما اگر
به حكم عقل و علم صد در صد بر ما ثابت شود كه مصلحت بشريت ايجاب‏
می‏كند كه فعلا آن جور نباشد ، هيچ مانعی هم ندارد كه همان حرفها را بزنيم‏
در آن صورت حقوق والدين كمتر می‏شود ، اسلام هم كه گفته ، در آن شرايط
گفته است ، شرايط كه تغيير كرد ، [ تغيير قوانين ] مانعی ندارد ولی ما
اين مطلب را بايد از اساس مطالعه كنيم كه آيا حرف درستی است يا نه ؟
اين بحثی كه آقای مهندس طرح كردند ، بحث خوبی است ولی يك مقدار
بايد آن را بسط داد كه قوانين اسلام چهار دسته است : يك دسته به روابط
انسان با خدا مربوط است ، دسته ديگر به روابط انسان با خود ، دسته سوم‏
به روابط انسان با طبيعت ، و دسته چهارم به روابط انسان با انسان ، و
همين جور علی الاميال نگوييم " چون دنيا متغير است ، همه چيز تغيير
می‏كند " بايد ببينيم چه تغييرات جبری و لازم و ضروری در جهان به وجود
آمده است كه ايجاب می‏كند ما در ارتباطمان با خدا يا با خودمان يا با
طبيعت و يا با انسانها تجديد نظر كنيم ، [ و گرنه ] ما به اين كليت‏
قبول نداريم قبلا هم گفتيم بايد برويم دنبال موارد و مصاديق و جزئيات .
ما در جلسه پيش طرح كرديم كه به گفته فقها " وضع احكام اسلامی از نوع‏
قضايای حقيقيه منطق است نه از نوع قضايای خارجيه " خلاصه مطلب اين است‏
كه اسلام به افراد كار ندارد ، بلكه حكم را روی حيثيات و عناوين كلی‏
می‏برد و اين كار نوعی قابليت انعطاف ايجاد می‏كند .
مساله دومی كه ايشان ذكر كرده اند اين است كه می‏گويند :