چون پيغمبر اكرم به كفار قريش می‏فرمود : من پيامبری هستم در ميان شما و
اگر تكذيبم كنيد ، سنت الهی اين است كه هلاك بشويد ، نه يك فرد ، بلكه‏
اين جامعه‏ای كه نمی‏پذيرد ، هلاك شود ، اينها به مسخره می‏گفتند : " « متی‏
هذا الوعد ان كنتم صادقين » " حالا هلاك ما كی می‏خواهد عملی شود ؟ "
« قل لا املك لنفسی ضرا و لا نفعا الا ما شاء الله »" بگو آنچه می‏گويم به‏
دست من نيست ، من نيستم كه می‏خواهم شما را هلاك كنم ، اراده فرد من‏
نيست ، من حتی مالك ضرر و نفع خودم جز اين كه خدا بخواهد ، نيستم ،
يعنی همه چيز به دست خداست بعد سنت خدا را بيان می‏كند : " « لكل امة
اجل »" ولی بدانيد كه مشية الله چنين است كه برای هر قومی پايانی هست‏
، اجلی و عمری هست " « اذا جاء اجلهم فلا يستاخرون ساعة و لا يستقدمون
" آنگاه كه پايان كارشان برسد ، نه يك لحظه جلو می‏افتد ، نه يك لحظه‏
عقب .
در اين تفسير عين همين مطلب را اندكی مفصل می‏گويد كه من مختصرش را
ذكر می‏كنم .
می‏فرمايد : وقتی كه اينها گفتند : " تو كه می‏گويی ما هلاك می‏شويم ،
پس كی ؟ وقتش را تعيين كن " ، جواب اين سؤال دو گونه داده شده است :
اول آنكه اين غيب است و غيب را جز خدا نمی‏داند و اين امری است كه در
دست خداست ، و دوم آنكه در عين اينكه غيب است ، يك امر ضروری الوقوع‏
و به اصطلاح امروز اجتناب ناپذير است " و اما الثانی اعنی ذكر ضرورش
الوقوع فقد بين ذلك بالاشارش الی حقيقة هی من النواميس العامة الجارية
فی الكون " خواسته

پاورقی :
. 1 يونس / . 49