تبليغ را بايد به كلی صفر بدانيم ولی چون ديدند چنين چيزی نيست و خودشان‏
دستگاههای تبليغاتی وسيعی دارند ، آمدند اين را توجيه كنند ( حال اين‏
توجيه با آن حرفها چگونه جور در می‏آيد ، من نمی‏دانم ) گفتند البته وقتی‏
كه ما افكار را تابع شرايط مادی دانستيم اين جهت را انكار نمی‏كنيم كه‏
نقش افكار را به عنوان عامل دوم بايد قبول كرد .
ولی مسلم اگر افكار صد در صد انعكاس شرايط زندگی است ، عامل ديگری‏
غير از شرايط زندگی نمی‏تواند سازنده آن باشد هر كسی اگر در آن شرايط قرار
گرفت ، فكرش را هم پيدا می‏كند ، كار می‏كند كسی كه در آن شرايط نيست ،
اصلا تبلغ نمی‏تواند رويش اثر بگذارد حالا اينها چه جور توجيه می‏كنند ، من‏
نمی‏دانم عبارتهايش را می‏خوانم :
" معمولا اين طور گفته می‏شود كه ماركسيسم عبارت از يك فسلفه مادی‏
است كه منكر نقش افكار در تاريخ می‏باشد ، عين عامل ايدئولوژی را انكار
می‏كند و تنها به تاثيرات اقتصادی نظر دارد " ( 1 ) .
البته كسی اين حرف را نمی‏زند كه ماركسيسم نقش افكار را به كلی منكر
است ، می‏گويد افكار صد در صد تابع شرايط زندگی است يعنی عامل ديگری در
ساختن آن مؤثر نيست اين را بايد جواب بدهيد .

پاورقی :
. 1 اصول مقدماتی فلسفه ، ص . 212