دارد و آن هم " عالم اقتصادی " است موتور دارد ، ولی هر يك از غرايز
بشر در جای خودش يك موتور است اين تضادها ، كشمكشها و عدم يكنواختيها
هم از همين جا پيدا می‏شود كه يك موتور در كار نيست اصلا اگر اجتماع بشر
ماشين يك موتوره بود - آن طور كه اين آقايان می‏گويند - اينهمه كشمكش و
تضاد در جامعه بشری رخ نمی‏داد كشمكشها و تضادها كه رخ می‏دهد ، يك علت‏
اساسی‏اش اين است كه غرايز بشر با يكديگر در حال جنگند .
اين آقايان می‏گويند فقط غريزه اقتصادی وجود دارد كه تنازع طبقاتی به‏
وجود می‏آورد ، و تنازعی نيست جز تنازع طبقاتی كه ريشه‏اش " طبقات "
است و ريشه طبقات هم " مالكيت " است .
اين طور نيست تضادهايی غير از تضاد طبقاتی و غير از تضادی كه ريشه‏
اقتصادی دارد در جامعه وجود دارد و اين تضادها منشا يك سلسله اختلاف و
كشمكش در جامعه بشری است .
اين است كه ما هر چه فكر می‏كنيم ، هنوز نتوانسته ايم اين مطلب را
درست توجيه كنيم ، [ و اساسا برای صحت اين نظر ] چه شاهدی از تاريخ‏
می‏توان آورد ؟ اگر احيانا در جاهای معينی عامل اقتصادی - حال گرسنگی يا
حرص - عامل اصلی بوده ( ما حرص را هم جزو عوامل اقتصادی می‏آوريم ، در
صورتی كه حرص ، افزون طلبی است و يك امر معنوی است ) ، اگر پاره ای‏
از حوادث تاريخی و جريانهای اجتماعی ، مولود گرسنگی يا حرص باشد ، مسلم‏
قسمت بيشترش مولود چيزهای ديگر است .
جرجی زيدان كه هم مورخ است و هم رمان نويس ، از كسانی است كه - قبل‏
از اين كه نظريه فرويد پيدا شود - طرز تفكرش اين است كه در هر حادثه‏
مهم تاريخی ، پای يك زن را