وجدان بر عهده ما نهاده است .
البته اين مساله مبتنی بر اين است كه آيا چنين وجدانی را كه آقای‏
كانت می‏گويد ، علم قبول می‏كند ؟ و ثانيا آيا خود آن وجدان يك امر
متغيری نيست ( 1 ) ؟
معيار سوم ، معيار عقلانی است نه وجدانی اين معيار می‏گويد : اينها همه‏
حرف است " انسان غير را غايت قرار بدهد ! " مگر چنين چيزی می‏شود ؟ !
انسان خودخواه آفريده شده است آن غريزه‏ای كه در انسان هست ، صيانت‏
نفس و صيانت ذات است و به دنبال آن ، كوشش برای بقا و به دنبال‏
كوشش برای بقا ، تنازع برای بقا و به دنبال تنازع بقا ، تعاون بقا پيدا
می‏شود ، يعنی آنچه كه انسان اصالتا به دنبال آن هست ، خودش است ، به‏
خاطر خودش كوشش می‏كند و به خاطر خودش هم وارد تنازع می‏شود ، ولی همين‏
تنازع بقا ، منجر به تعاون می‏شود ، يعنی وقتی كه انسان در مقابل يك‏
نيروی قوی تر از فرد خودش قرار گرفت ، با افرادی كه با او اشتراك‏
منافع دارند اتحاد و تعاون تشكيل می‏دهد برای اينكه دشمن را از ميان ببرند
، يا برای اينكه بتوانند هدف مشتركی را كه نفعش به همه آنها می‏رسد نائل‏
شوند ، مثل همه شركتهای تجاری يا صنعتی و فنی كه وجود دارد و بر اساس‏
تعاون است اين تعاونها را چه چيز به وجود آورده ؟ نفع پرستی فردی ،
فرديت وقتی من و شما و چند نفر ديگر كه دنبال منافع خودمان می‏رويم ،
تشخيص داديم كه برای اينكه منافع بيشتری ببريم ، بهتر آن است كه با
يكديگر همكاری و تعاون داشته باشيم و شركتی بر اساس اصولی تاسيس كنيم ،
اين كار را انجام

پاورقی :
. 1 البته وجدانی كه او می‏گويد ، برای همه افراد ثابت است .