مولوی و حافظ و اين قدر بر جامعه حكومت كنند ؟ عليرغم همه تكفيرها ،
تفسيقها ، با انبر گرفتن مثنوی و اين حرفها ، باز مثنوی شخصيت خودش را
حفظ كرده و باقی مانده ، چرا ؟ برای اين كه يك پيوندی با روح بشر دارد ،
زيباست ، نغز است و بشر نمی‏تواند در مقابل نغز و زيبا و انديشه عالی بی‏
تفاوت باشد مثنوی را انسان به خاطر منافع اقتصادی نمی‏خواهد ، به خاطر
همان حس می‏خواهد ، به خاطر خضوعی كه در مقابل انديشه‏های عالی ،
انديشه‏های نغز ، انديشه‏های زيبا دارد همان خضوع فكری سبب می‏شود كه اين‏
مثنوی هر سال چاپ شود و دائما شرح بر آن بنويسند .
دين هم همين طور است پيغمبر اسلام يك يتيم بيشتر نبود ، يتيمی كه‏
خويشاوندان خودش هم در درجه اول با او مخالف بودند عوامل زمان پيغمبر
را هر چه توجيه بكنيد ، اين عوامل در ظرف چند سال به كلی دگرگون شد ،
اوضاع زمان خلفای صدر اول دگرگون شد ، اوضاع زمان بنی اميه دگرگون شد ،
اوضاع زمان بنی العباس دگرگون شد ، هزاران جريان ديگر پيدا شد ، عصبيتها
از بين رفت ، طبقه‏ای رفت ، طبقه‏ای رو آمد ، ملتی رو بود زير رفت ،
ملتی زير بود رو آمد ، ملت سومی آمد ، ولی در تمام اين جريانها قرآن و
اسلام خودش را حفظ كرده ، يعنی اين كشتی در وسط اينهمه جزر و مدهای بزرگ‏
، خودش را نگه داشته [ زيرا ] اصالت دارد ، يك پيوند خاصی با روح بشر
دارد معنای " « انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون »" ( 1 ) اين‏
نيست كه ما [ قرآن را ] به زور جبرئيل می‏آوريم و به زور نگهش می‏داريم ،
هی جامعه می‏خواهد آن را طرد كند ، ما به زور تامينش می‏كنيم ،

پاورقی :
. 1 حجر / . 9