طرف مهندسين شهرداری تعيين می‏شود و مردم در آن دخالتی ندارند ، در داخل‏
اين طرح مردم آزادی دارند كه خانه های خودشان را به هر شكل و كيفيتی كه‏
دلشان خواست بسازند آن طرح كلی ، ثابت است و آنچه كه قابل تغيير است‏
و شهرداری هم اجازه تغيير می‏دهد ، [ شكل و كيفيت خانه هاست ] ، اينجا
را می‏خواهيم اين جور بكنيم ، آنجا را می‏خواهيم آن جور بكنيم ، [ می‏گويد
مجازيد ] فرض كنيد خانه های خودمان را با چوب ساخته بوديم ، بعد تير
آهن پيدا شد ، آن را خراب می‏كنيم دو مرتبه با تير آهن می‏سازيم ، [
شهرداری هم مانع نمی‏شود ] زندگی بشر هم يك جنبه های ثابت دارد و يك‏
جنبه های متغير در داخل جنبه های ثابت .
حال بحث ما درباره اسلام اين خواهد بود : اگر اين اصل كلی ثابت شد كه‏
واقعا زندگی بشر اين جور است : يك جنبه های ثابت كلی دارد كه حكم مدار
حركت را دارد و يك جنبه های متغير كه حكم مراحل حركت را دارد همان طور
كه هر ستاره‏ای هم متحرك است هم ثابت ، " متحرك است " يعنی در دو
لحظه در يك نقطه نيست ، و " ثابت است " يعنی مدارش ( مسيرش )
ثابت است ، از مدار خودش يك ميليمتر هم تخلف نمی‏كند و در مدار خودش‏
حركت می‏كند - آن شرايطی كه مدار را در زندگی بشر تعيين می‏كند يعنی مسير
حركت را تعيين می‏كند بايد ثابت بماند ، اما اگر شرايطی است مربوط به‏
مرحله زندگی ، بايد تغيير كند ما راجع به اسلام بايد ببينيم كه آيا توجه‏
اسلام به مسير و مدار زندگی بشر و به كادر زندگی و كادر حركت است يا به‏
مرحله ها ؟
می‏بينيم يك سلسله از قوانين معمولی ما قوانين مداری است نه قوانين‏
مرحله ای گفتيم كه مقررات اسلام يا به روابط انسان با خدا