بايد اين جور باشيم يا نبايد اين جور باشيم ، از بحث ما خارج است ما
اين را میگوييم كه كسی اينها را بر ما نقض نكند ما اينها را انديشههای
عملی و متغير میدانيم ولی از اين انديشهها كه خارج بشويم و برويم سراغ
انديشههای نظری ، فلسفهها و علوم ، [ میبينيم متغير نيستند ] .
علوم به هيچ وجه ملعبه و تابع خواستها ، عادات ، مقررات ، عرفيات يا
شرايط خاص زندگی ، غنا و فقر نيست يك بچه فقير صعلوك مسائل خاص
فلسفی يا طبيعی يا رياضی را همان طور تلقی میكند كه يك بچه ثروتمند
البته ممكن است از نظر ساختمان مغزی با همديگر تفاوت داشته باشند ،
فقير باهوش تر باشد ، غنی كم هوش تر يا برعكس ، ولی به هر حال به فقر
و غنايشان مربوط نيست فقير فقير و غنی غنی هم قضاوتشان درباره مسائل
نظری علمی يكسان است ، يعنی فقر و غناشان تاثيری در اين قضاوت ندارد .
بنابراين اگر ما بخواهيم مذهب ، هنر و خصوصا فرهنگ را تابع مسائل
اقتصادی بدانيم ، بستگی به اين دارد كه فكر را در مسائل نظری تابع بدانيم
، اين هم چيزی است كه علم آن را نمیپذيرد .
ممكن است كسی چيز ديگری بگويد ، بگويد اين كه ما میگوييم " اقتصاد
زير بناست " مربوط به خصلت روانی بشر نيست كه شما ما را ببريد به
ناحيه علم النفس و از آن ناحيه ما را محكوم كنيد ، ما منكر غرايز
گوناگون بشر نيستيم ، منكر اصالت فكر بشر هم نيستيم ، ولی علت اصالت
اقتصاد و تبعيت مسائل ديگر از آن ، خصلت خاص اقتصاد و خصلتهای خاص
آنها میباشد كه مسائل غير اقتصادی مجردند يعنی وابسته به امور خارجی
نيستند ، مثلا مینشينيم قانونی را وضع میكنيم ، اين قانون ديگر به يك
امری در خارج
|