اكرم بسياری از كارها را به حكم اختياراتی كه به او - به عنوان صاحب‏
مسلمين - داده شده ، انجام می‏داد و لهذا خيلی چيزها را در فواصل مختلف‏
نهی می‏كرد ، امر می‏كرد ، باز نهی می‏كرد و باز امر می‏كرد ، اختيار داشت ،
هيچكس هم نمی‏گفت كه اين " نسخ " است مثل مساله متعه به اتفاق شيعه و
سنی پيغمبر در زمان خودش متعه را يك جا اجازه داد ، يك جا منع كرد ،
باز يك جا اجازه داد ، يك جا منع كرد سنی ها هم اين را قبول دارند
دليلش اين است كه اصل اين كار جايز است ولی حاكم يك جا می‏تواند اجازه‏
بدهد كه انجام بدهيد ، يك جا هم بگويد انجام ندهيد يك جا مورد احتياج‏
بوده ، اجازه داده ، جای ديگر احتياج نبوده ، صرف شهوترانی بوده ،
پيغمبر اجازه نداده است .
پس موضوع اختيارات وسيع حاكم ، راهی است كه اسلام در بطن خودش قرار
داده برای آسان بودن انطباق با نيازهای واقعی ، نه با پسندها كه هميشه‏
ايندو با هم اشتباه می‏شوند و ما [ به غلط ] پسند زمان را مقياس می‏گيريم‏
دينی كه با پسند مردم بخواهد انطباق پيدا كند دين نيست ، همان " « لو
اتبع الحق اهوائهم »" ( 1 ) است دين آمده كه پسندها را بر اساس‏
نيازها [ با دستورات خود ] تطبيق دهد ولی خودش هم بايد با نيازهای‏
واقعی و فطری هماهنگ باشد .
- " برای جلوگيری از اين نوع تصادفها و تضادها چه فكری در اسلام شده‏
است ؟ "
اين راهش روشن است وقتی كه ما می‏گوييم " عقل " ،

پاورقی :
. 1 مؤمنون / . 71