اصول خودش خواهد بود ، بنابراين امكان ندارد كه يك نفر بيايد " وجدان‏
كاذب " بسازد ، امكان ندارد كه يك كارگری كه در چنين شرايطی قرار
گرفته و شرايط اقتصادی ايجاب می‏كند كه وجدانش اين باشد ، يك نفر بيايد
يك وجدان كاذب به او بدهد اصلا وجدان كاذب معنی ندارد ، وجدان هميشه‏
يك جور است ، صادق و كاذب ندارد اين را شما جواب بدهيد نه اين كه‏
مغلطه كنيد و بگوييد : " شما گفته‏ايد كه از نظر ماركسيسم ايدئولوژی هيچ‏
نقشی در تاريخ ندارد " خير ، نقش دارد ، ما نگفتيم ايدئولوژی از نظر
شما نقشی ندارد ، ما می‏گوييم نقشش فقط تابع بودن است شرايط اقتصادی -
همين طور كه خودتان می‏گوييد - فكر را به وجود می‏آورد ، فكر ، ميل و اراده‏
را به وجود می‏آورد ميل و اراده ، عمل را به وجود می‏آورد و عمل ، تغييرات‏
در وضع اجتماع را به وجود می‏آورد ، ولی به اين شكل است : هرگز از آن‏
تخلف نمی‏كند بعد تحت اين مغلطه كه خير ، ايدئولوژی هم نقش دارد ،
می‏افتيد در مساله وجدان كاذب وجدان كاذب ديگر معنی ندارد .
در فصلی تحت عنوان " ساختمان اقتصادی و ساختمان ايدئولوژی " می‏گويد
:
" در ضمن مطالعه ماترياليسم تاريخی ديديم كه تاريخ اجتماعی به اين‏
ترتيب در می‏آيد : انسان به وسيله عمل خود موجد تاريخ است ( اين درست )
و اين عمل هم ناشی از ميل انسانی است ( اين هم درست ) ، ميل نيز از
افكار سر چشمه می‏گيرد ( اين هم درست ) و ديديم آن چيزی كه افكار آدمی را
مشخص می‏سازد - يعنی ايدئولوژی او را به وجود می‏آورد - محيط اجتماعی است‏
و طبقاتی كه در آن جامعه ديده می‏شود ( اين هم