يا فرض كنيد در فلسفه میگويند : " دور و تسلسل محال است " ، محال
است كه پيدايش دو شیء متوقف بر يكديگر باشد ، يعنی پيدايش اين ،
متوقف باشد به پيدايش آن و برعكس ، يعنی اين ، وجودی وابسته به وجود
آن و در واقع معلولش باشد و باز آن ، عينا وابسته به وجود اين و معلولش
باشد ، [ و به عبارت ديگر ] اين دو فرد هر دو هم علت يكديگر باشند ، هم
معلول يكديگر ، نه اينكه از جنبهای يكی علت باشد و ديگری معلول ، و از
جنبه ديگر بر عكس ، آن ، دو جنبه میشود [ و مانعی ندارد ] .
اين ، يك چيزی است در فكر بشر فكر بشر در اين جور مسائل استقلال دارد
، يعنی تابع خواستها و مصالح و رژيم زندگی و اين چيزها نيست بهترين
دليلش همين است كه میبينيد در علوم ( فيزيك ، رياضی ، علوم فضايی )
دانشمندان شوروی و چين كه در رژيم خاصی زندگی میكنند - رژيمشان اشتراكی
است و نظام زندگيشان يك نوع نظام است - و دانشمندان آمريكايی كه در
رژيم ديگری درست مغاير با اين رژيم و ضد اين رژيم زندگی میكنند ، در
لابراتوارهايشان وقتی كه میخواهند مسائل را مطالعه كنند ، با دو عينك
مختلف نمیبينند كه چون در دو نظام زندگی میكنند ، او با يك عينك
میبيند و يك جور استنباط میكند ، و اين با عينك ديگری مطالعه میكند و
جور ديگری استنباط میكند !
البته هيچ مانعی ندارد كه متد علمی اين با متد علمی آن مخالف باشد ،
كما اين كه مانعی ندارد در دو دانشگاه آمريكا دو متد علمی باشد ، يا در
چين يك متد علمی باشد ، در شوری متد ديگری باشد ، يا در خود شوروی دو
متد علمی باشد ، ولی آنچه كه قطعی و مسلم است اين است كه افكار علمی و
فلسفی بشر ، ملعبه نظام
|