است . انسان برای كسب لذت بيشتر ، مغزش را به كار میاندازد ، آن وقت
وسائل توليد را كامل تر میكند ، در نتيجه شرايط اقتصادی زمان تغيير میكند
، در آن صورت رو بنا هم - كه میگويند شامل هنر ، فرهنگ ، مذهب ، آداب
و رسوم ، قوانين و است - عوض میشود .
. 2 آقای مطهری فرمودند " بايد از علم سؤال كرد كه آيا بر وجود بشر
فقط غريزه منفعت طلبی حكومت میكند يا چيزهای ديگری هم هست ؟ "
روانشناسی اين را خيلی طرد نمیكند و تقريبا تاييد میكند كه انسان تمام
كارهايش بر اساس منافع خودش است در كتاب آقای دكتر سياسی در شرح حال
بعضی بيمارها میگويد : " اينها فداكاری و ايثار میكنند ، " ما
میخنديديم كه اينها كارهای انسان كامل است ، او میگويد بيمارند و آدم
طبيعی را كسی میداند كه منافعش را در راه مردم و اجتماع كنار نزند . . .
. 3 مسائل اجتماعی ، مسائل آماری هستند و لذا نمیشود روی يك نفر حكم
صادر كرد روانشناسان هم در مسائل روانی بر آمار تاكيد میكنند آنها
میگويند بيشتر مردم برنامه زندگيشان اين طور است كه دنبال منفعت میروند
و اگر از رفتارشان چيز ديگری مشاهده میشود ، فقط تظاهر است ، يعنی اگر
اظهار دوستی و اخلاص بی شائبه میكنند ، زير پرده خبر ديگری است كه شايد
خودشان هم ندانند .
. 4 ماركسيستها نمیگويند غنی از تجربيات ، يك چيز استنباط میكند و
فقير چيز ديگر آنها میگويند : " طرز تفكر جامعه جبرا تابع شرايط اقتصادی
است " ، مثلا در دوران بردگی ، طرز تفكر و اخلاقيات بردگی حكومت میكرده
و در
|