يك حد معينی بسازد كه از آن حد كمتر يا بيشتر نباشد قوای فكری و قوای‏
عقلانی هم هست .
آنگاه اينجور می‏گويند : اگر انسان مجموع استعدادهايش را متناسب با
آنچه كه خلق شده است ، پرورش بدهد ( از حد افراط و تفريط پرهيز كند و
در يك حد ميانه قرار بدهد ) دارای زيبايی عقلی می‏شود مثلا انسان فكر دارد
، شهوت هم دارد ، اين هر دو در وجودش گذاشته شده است ، ولی بايد بداند
كه در طرح خلقتش چگونه قرار داده شده ؟ آيا قرار داده شده كه اين فكر
تابع اين شهوت باشد ، يعنی دائما مجری هدفهايی باشد كه اين شهوت برای‏
او تعيين می‏كند ، يا شهوت بايد تحت حكومت فكر باشد ؟ يا قوه غضبيه‏
چقدر بايد باشد ، چقدر نبايد باشد ؟ می‏گويند يك اندازه معين دارد : در
حدی كه اين قوه برای آن قرار داده شده ( البته اينها با اصل غايت هم‏
ارتباط دارد ) اين قوه قرار داده شده برای اينكه انسان از خودش دفاع كند
، اگر به آن حدی از خمود و جمود برسد كه حس دفاع از انسان گرفته شود ،
اين بد است ، و اگر آنقدر طغيان كند كه به انسان حالت تهاجم بدهد ، آن‏
هم بد است می‏گويند اگر مجموع قوا و استعدادهای انسان ، در حد معينی‏
پرورش پيدا كند - نه كمتر و نه بيشتر - انسان از نظر روحی و معنوی دارای‏
نوعی زيبايی می‏شود كه آن را " زيبايی عقلی " می‏گويند و طبعا جاذبه‏ای‏
دارد و ديگران به او علاقه‏مند می‏شوند و عقل هر كسی زيبايی معنوی او را
درك می‏كند .
پس اخلاق بر می‏گردد به توازن ريشه اخلاق ، عدل است ، عدل به معنی توازن‏
اينكه می‏گويند عدالت يا عدل ريشه اخلاق است ، مقصودشان توازن است ،
اخلاق يعنی حالت موازنه ميان مجموع استعدادهای انسانی .