اين جهان ما در جايی پايان می‏پذيرد ، يا اساسا پايان‏پذيری در كار نيست ؟
معلوم است كه علوم جديد كه براساس ابزارها و مشاهدات حسی كار می‏كند ،
از نظر علمی و مشاهدات حسی نمی‏تواند بيان كند كه فضا متناهی است يا
غيرمتناهی ، فقط می‏تواند بگويد : تاكنون به جايی نرسيده‏ايم ، چون حواس‏
انسان ولو اينكه با قوی‏ترين ابزارها كار كند بالاخره محدود و متناهی است‏
. ولی در عين حال در همين امروز هم از نظر فرضيات علمی و فلسفی دو نظريه‏
وجود دارد . يك نظريه می‏گويد كه اين فضا محدود است . درست است كه مثلا
ماه و خورشيد و ستارگان آن‏طور كه قديميها خيال می‏كردند نيست ، ولی فضا
در نهايت امر محدود است . با اين حسابهای كوچك ما ، هرچه ما حساب‏
كنيم و جلو برويم فضا بسيار بسيار وسيع است . مثلا بشر به اين حد رسيده‏
است كه نور كه در هر ثانيه پنجاه هزار فرسخ ( سيصد هزار كيلومتر ) حركت‏
می‏كند ، ستارگانی هستند كه فاصله‏شان با زمين آنقدر دور است كه نور بايد
ميليونها سال سير كند تا از آنجا به زمين برسد . شايد صد ميليون سال نور
بايد سير كند تا به زمين برسد ، يعنی ممكن است ستاره‏ای در جايی از عالم‏
باشد كه از آنجا به زمين نورافشانی كند ، خودش ممكن است صدميليون سال‏
پيش متلاشی شده و از بين رفته است ، نورش تازه حالا به ما می‏رسد .
در عين حال برخی از دانشمندان بزرگ زمان ما براساس بعضی از قرائن و
دلائل فلسفی و رياضی ، باز جدا طرفدار اين هستند كه عالم در مجموع ابعاد
خودش محدود است . يكی از كسانی كه اين نظريه را دارد و پافشاری كرده‏
است و خلاف نظريه‏اش را هم كسی نتوانسته ثابت كند همين دانشمند معروفی‏
بود كه در چند سال پيش فوت كرد و نظريه