در باطن ميان معاويه و ابوسفيان فرقی نبود . معاويه همان ابوسفيان بود و
ابوسفيان همان معاويه ، ولی دو شعار مختلف و متناقض داشتند كه قهرا
مقتضيات و شرايط زمان اقتضا میكرد كه شعارهای مختلف داشته باشند .
ابوسفيان در صدر اسلام است و هنوز اميدوار است كه بتواند اسلام را در
نطفه خفه كند و لذا صريح به روی اسلام شمشير میكشد . شعارش چيست ؟ نفی
" « لا اله الا الله »" و نفی " « محمد رسول الله »" تحت عنوان "
اعل هبل " زندهباد بت هبل . ولی اين مبارزه با اسلام با شكست مواجه
میشود و سخت با شكست مواجه میشود . ابوسفيانها از ميدان بيرون میروند
بدون اينكه در ماهيت آنها تغييری پيدا شده باشد ، يعنی خود را در زير
ستار و پرده اسلام مخفی میكنند در حالی كه مقاصد همان مقاصد است . آنوقت
معاويهای میآيد خليفه میشود ، شعارها از شعارهای مسلمانها خيلی داغتر ،
يعنی صدای اذان آنها از صدای اذان اينها بلندتر ، صف نماز جماعت آنها
از صف نماز جماعت اينها طولانیتر ، تظاهر به اسلام و تظاهر به اين
دلسوزيها از دلسوزيهای مومنين واقعی خيلی بيشتر ، ولی ماهيت همان ماهيت
است . كفر ، لباسی از همان اسلام پوشيده و به جنگ اسلام آمده است . معنی
نفاق همين است .
مبارزه با نفاق ، مشكلتر از مبارزه با كفر
اين مبارزه خيلی مشكلتر است از آنجايی كه كفر لباس خودش را پوشيده
باشد . وقتی كفر لباس اسلام را میپوشد قهرا از نيروی اسلام استفاده میكند
، زيرا مردم هميشه هر چيزی را به لباسش میشناسند . كيست كه حقيقت را
در هر لباسی و باطل را در هر لباسی بشناسد ؟