دست لطف خدا ، ورای همه اسباب

" « قل أرأيتم ان اصبح ماؤكم غورا فمن ياتيكم بماء معين »" به حسب‏
ظاهر آيه ، دو مرتبه برمی‏گردد به حالت يك امر طبيعی . در جلسات پيش‏
گفتيم كه هرچه در عالم طبيعت هست اينچنين نيست كه لازمه ضروری باشد كه‏
بايد باشد و تخلفش محال است ، بلكه زمام همه امور به دست خداوند است‏
و خداوند است كه هرچه بخواهد باشد هست و اگر بخواهد نباشد نيست يا حتی‏
اگر نخواهد باشد ديگر نيست . از اين جهت است كه انسان بايد همه آنچه‏
را كه در عالم هست نعمتهايی بداند كه دست لطف پروردگار به او داده‏
است ، يعنی از ورای همه اسباب و مسببات ، باز بايد دست لطف و عنايت‏
او را ببيند . او اگر نخواهد ، تمام اين نظامها بهم می‏خورد . مثلا اگر
انسان به ظاهر و اسباب ظاهر نگاه كند ، باران يك سلسله علل و اسباب‏
دارد كه آمدنش تابع آن است ، خورشيدی است ، بر درياها می‏تابد ، آب‏
درياها بخار می‏شود ، اين بخارها بالا می‏رود ، ابر به وجود می‏آيد ، در اثر
تغيير جو و حرارت باد به وجود می‏آيد ، ابر حركت می‏كند ، در يك جاهايی‏
بالاخره به صورت قطرات باران پايين می‏آيد . اين ديگر لازمه نظام جبری‏
عالم است ، غير از اين شكل ديگری اساسا تصور ندارد . ولی اين‏طور نيست ،
سررشته همه اين علتها و اسبابها در يك جا متمركز است ، در آنی اگر
بخواهد ، همه چيز تغيير ماهيت می‏دهد :
جمله ذرات زمين و آسمان
لشكر حق‏اند گاه امتحان
آب را ديدی كه در طوفان چه كرد
باد را ديدی كه با عادان چه كرد