فيلسوفانه است ، درست است ، اگر ما باشيم و ملاكها و معيارهای عقلی ،
اينها جور درنمیآيد ، ولی ما به منقول استناد میكنيم نه به معقول ، يعنی
میگوييم در كتابهای دينی ، در كتابها و سنتهای گذشته چنين آمده است .
قرآن میگويد حال حكم عقل به كنار ، آيا چنين سندی داريد ؟ " « ام لكم
كتاب فيه تدرسون »" آيا يك كتاب آسمانی در نزد شماست كه آن كتاب
را قرائت میكنيد و با استناد به آن كه در فلان آيه يا حديث يا سنت چنين
چيزی آمده است اين سخن را میگوييد ؟ ( يعنی چنين چيزی نيست ، اين حرف
مفت چيست كه از خودتان درآوردهايد ؟! ) " « ام لكم كتاب فيه تدرسون
" آيا كتابی برايتان هست كه در آن كتاب اين حرفها را میخوانيد و به
استناد آنها اين حرفها را میزنيد كه " « ان لكم فيه لما تخيرون »" خدا
شما را سوگلی انتخاب كرده است ؟ ( داستان گوساله حاج ميرزا آغاسی كه
آزادی مطلق داشت و وقتی كه در باغها و مزرعههای شهر میرفت كسی جرات
نمیكرد مزاحمش بشود . ) آيا در يك جايی چنين سند كتبی و منقولی داريد
كه گفتهاند اختيار مطلق با شماست ، هر كاری كه دلتان میخواهد انتخاب
كنيد و هر نعمتی هم كه انتخاب كنيد مال شما ، آيا چنين چيزی است ؟ "
« ان لكم فيه لما تخيرون »" در يك كتابی شما میخوانيد كه هرچه را كه
خودتان انتخاب و اختيار كنيد آن ديگر مال شماست ؟
ممكن است شما حرف سومی بگوييد و آن اين است كه دليل عقلی وجود ندارد
، در كتاب آسمانی هم چيزی نيامده است ، ولی يك قول خصوصی توام با يك
قسمتهای غلاظ و شداد موكد [ دركار است ، ] خدا به طور خصوصی به شما قول
داده و رويش هم قسم خورده است ، و قسم خورده است كه تا روز قيامت از
اين قسم خودش برنگردد ، آيا شما
|