پاورقی : . 1 حج / . 39
محبتآميز میزد ( و ناچار بايد بگويند مانند مسيح میگفت اگر به طرف
راست صورتت سيلی زدند طرف چپ آن را بياور ، كار خدا را به خدا واگذار
و كار قيصر را به قيصر ) ، راهش همانند راه مسيح بود و لهذا در مكه
میبينيد كه پيغمبر اجازه جنگيدن و جهاد نداد ، اصحابش را اينهمه معذب
میكردند و هيچ اجازه نمیداد كه دفاع كنند ، به اصحابش اجازه داد هجرت
كنند و به حبشه بروند . به مدينه كه میآيد يك گردش صد و هشتاد درجهای
میكند ، به شكل يك امپراطور و يك فرد مقتدر درمیآيد ، فرمان جهاد میدهد
، ديگر آن روش گذشته خودش را بكلی كنار میگذارد .
اين يك دروغ محض است و اگر يك وقتی مقتضی باشد ادله دروغ بودنش را
از هر جهت میگويم كه پيغمبر اكرم نه در مكه مسيح محض بود ، مسيحی كه
آنها میشناسند ، و نه در مدينه روشش روش امپراطور بود آنطور كه آنها
تصور كردهاند . روش عينا يك روش است ولی شك ندارد كه پيغمبر چنين
عمل كرد ، بايد هم عمل كند . سيزده سال دعوت كرد ، بعد از سيزده سال
اجازه [ دفاع داد ، ] گفت : « اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا »( 1 ) ،
آنهم تا از ناحيه دشمن شروع نشد اجازه دفاع نداد . اگر پيغمبر از روز اول
شروع [ به جهاد ] میكرد ، آنوقت شما بيشتر اعتراض میكرديد كه آخر يك
مدتی مردم را دعوت كن ، اگر زير بار نرفتند و تكبر و عناد ورزيدند
آنوقت [ جهاد كن ، ] نه از روز اول . در مدينه هم پيغمبر همان چهره يك
انسان كامل و جامع [ را داشت ، ] يعنی قرآن ، هم تكيه دارد روی كتاب و
دعوت ، و هم روی عدالت ، و هم
پاورقی : . 1 حج / . 39 |