ميان دو كس جنگ افروختن
نه شرط است ( 1 ) خود در ميان سوختن
حال [ قرآن به رسول اكرم می‏فرمايد از ] اين مردم حلاف ، اين مردم حقير
و پست ، اين مردم هماز و اين مردم مشا بنميم [ اطاعت مكن . ] از
عيب‏جويی ، پست‏ترين نوعش را ذكر كرده است كه همازی باشد ، و از نمامی‏
هم پست‏ترين نوعش را ذكر كرده است كه مشائی به نميم باشد ، يعنی راه‏
می‏افتد برای سخن‏چينی .

بازداشتن ديگران از كار خير

" « مناع للخير »" عجب تابلويی قرآن برای اينها رسم كرده و چگونه‏
اينها را بيان كرده است ! " « مشاء بنميم »" راجع به شرانگيزی بود ،
حال در كار خير چه ؟ ممكن است كسی اگر شرانگيز هم هست از آن طرف يك‏
خيری است . اين امر سه درجه دارد : يك كسی اهل خير نيست . ديگری علاوه‏
بر اينكه اهل خير نيست منع خير هم می‏كند و جلو خير ديگران را هم می‏گيرد
، نه تنها خودش اهل خير نيست ، از اينكه ديگری هم كار خير انجام دهد
خوشش نمی‏آيد و مانع می‏شود . درجه سوم اين است كه : در همين كار هم او
حد اكثر شدت عمل را انجام می‏دهد ، مانع الخير نيست ، مناع للخير است .
يك عالم داريم و يك علامه . عالم يعنی دانا ، علامه يعنی خيلی خيلی دانا
. فاضل يعنی بافضل ، فضال يعنی خيلی خيلی بافضل . مانع يعنی جلوگير ،
مناع يعنی فوق‏العاده جلوگير . از هر گوشه دنيا خبردار شود كه كسی می‏خواهد
كار خيری انجام دهد

پاورقی :
. 1 [ يعنی شرط عقل نيست ] .