هيچكدام از اينها نيست . ( البته اينهايی كه قرآن میگويد ، به صورت
انكار میگويد و استفهامهای انكاری است ، يعنی هيچكدام از اينها كه وجود
ندارد . استفهام انكاری يعنی مطلبی را كه قطعا اينچنين نيست گفتن ، و
گاهی صورت تعجب و استهزا به خودش میگيرد . ) يا شايد مطلب ديگری است
و آن اين است كه سرنوشت به دست اينهاست ، قلم به دست خودشان است [
تا ] هر طور كه بخواهند سرنوشتها را معين كنند ؟ چون كسی كه قلم به دست
اوست او مسلط بر غيب عالم است و قضا و قدر دراختيار اوست : " « ام
عندهم الغيب »" يا غيب عالم ، آنجا كه قضا و قدرها و سرنوشتها تعيين
میشود آن غيب و سرنوشت دراختيار اينهاست " « فهم يكتبون »" اينها
هستند كه سرنوشتها را مینويسند ؟
تمام اينها يك سلسله استفهامهاست كه خير ، هيچكدام از اينها نيست .
پس چيست ؟ همان كه " « ان كان ذا مال و بنين »" جز غرور چيز ديگری
نيست . غرور است كه اين فكرها و خيالات را برای اينها [ بهوجود آورده ،
] همين خيال كه اگر هم دنيای ديگری باشد باز ما از مسلمين بهتر هستيم و
لااقل مانند آنها هستيم . حال كه اينها دچار چنين غروری هستند خدای متعال
با اينها چگونه رفتار خواهد كرد ؟ در آيات پيش خوانديم كه فرمود :
« فذرنی و من يكذب بهذا الحديث سنستدرجهم من حيث لا يعلمون غ. اينجا آن
مطلبی بيان میشود كه گفتيم گاهی در قرآن با كلمه " استدراج " بيان شده
است و گاهی با كلمه " مكر " . گاهی هست كه خداوند با بندگان خود مكر
میكند ، يعنی وقتی بندهای با خدا مكر
|