حكمفرماست وجود دارد ، مثلا قوه ثقل ، قوه جاذبه . اين قوه جاذبه يك
قوهای است كه طرز عملش نظير طرز عمل امور رياضی است ، يعنی اگر جرم
بدن ما فلان مقدار و فاصلهمان تا مركز زمين فلان مقدار باشد حتما ثقل و
سنگينی معينی داريم كه از آن حد نه يك ذره بيشتر است نه يك ذره كمتر .
از نظر اقتضای قوه جاذبه زمين ، ما اگر روی سقف باشيم و پايمان را كنار
پشتبام بگذاريم فورا میافتيم . و اگر در عالم ، قانونی غير از اين قانون
نمیبود همين بود . ولی عوامل ديگری هم غير از اين قوانين وجود دارد .
سادهترينش قوانين حيات است . ( قوانين حيات را گاهی میخواستند بر
همين اساسهای مكانيكی توجيه كنند ولی قابل توجيه نيست . ) همين موجودات
كه محكوم اين قوانين هستند ، همينقدر كه نيروی حيات بر اينها مسلط شد ،
نيروی حيات بر اينها حكومت میكند ( آن قانون به جای خودش خاصيتش را
دارد و تخلف نشده است ) يعنی [ نيروی حيات ] يك نيروی فوق نيرو است
. مثلا وقتی كه شما يك نهال را در زمين میكاريد ، بعد میبينيد چطور اين
ريشههای ضعيف ، ماده غذايی سنگين را كه به طبع خودش سنگين است از زير
زمين میكشد و تا سر درخت بالا میبرد ، چون يك قوه و نيروی ديگر حاكم
است .
داستان ابوسعيد ابوالخير و بوعلی سينا
داستان معروفی است از ابوسعيد ابوالخير و بوعلی سينا . ابو سعيد
ابوالخير عارف معروفی است ، از عرفای خيلی مهم است و در نيشابور بوده
است . بوعلی سينا در ماوراالنهر ( بلخ و بخارا و آن مناطق ) بود . محمود
غزنوی از امير سامانی چند نفر را میخواهد كه به دربار او