اصل " التفات "
در فن فصاحت و بلاغت در علم معانی ، اصلی است كه از آن به " اصل التفات " تعبير میكنند . در آنجا مقصود از " التفات " اين است كه متكلم در يك سياق واحد كه دارد سخن میگويد ، از اين حالتهای سه ضمير ، يعنی حالت ضمير غياب يا خطاب يا تكلم ، از يكی به ديگری التفات پيدا میكند . مثلا سياق سخن سياق غيبت يعنی مغايب است ، يكمرتبه اين سياق مغايب تغيير پيدا میكند ، در حال ادامهاش تبديل میشود به سياق خطاب ، درصورتی كه مطلب همان مطلب است . و يا برعكس ، سياق ، سياق خطاب است ، بعد تبديل میشود به سياق غياب ، درصورتی كه مطلب يك مطلب است . و اين هميشه به علت يك سلسله نكات است كه در علم " معانی بيان " توضيح دادهاند كه به چه علل و جهاتی گوينده سياق سخن خودش را تغيير میدهد . مثال روشنش سوره مباركه حمد است . اين سوره ، نيمی شكل غياب دارد و نيم ديگر شكل خطاب ، درصورتی كه درواقع همه آن يك سياق است . سوره حمد اينچنين شروع میشود : " « الحمد لله رب العالمين »" سپاس