پاورقی : . 1 بقره / . 143
در دلشان حساب میكردند كه حالا اينقدر محصول داريم ، میبريم و چنين
میكنيم و . . . در دل خودشان حساب میكردند و به قول معروف با ابرويشان
چرتكه میانداختند كه چنين و چنان میشود . قرآن میگويد : همينطور كه
داشتند با خودشان حساب میكردند كه چنان و چنين خواهد شد ، يكدفعه وارد
شدند و چشمهايشان به چنين منظرهای افتاد . " « فلما رأوها »" تا
چشمشان افتاد ، اول چنان يكه خوردند و به اصطلاح شوكه شدند كه گفتند : ما
گم كردهايم ، راه را اشتباهی آمدهايم : " « قالوا انا لضالون »" عوضی
آمدهايم ، باغ ما نيست ، اينقدر چهره اين باغ عوض شده بود . ولی فورا
فهميدند كه عوضی نيامدهاند و حساب ديگری در كار بوده است : " « بل نحن
محرومون »" نه ، ما مردم محروم و بيچاره هستيم ، يعنی ميوههايمان رفت.
« قال اوسطهم ». بعضی خيال كردهاند كه " « اوسطهم »" يعنی وسطیشان
، آن بچه وسطی ، مثلا اگر پنج تا بودند ، برادر سومی . ولی اكثر مفسرين
گفتهاند: مقصود از اوسط " اعدل " است، "« و كذلك جعلناكم امه وسطا
" ( 1 ) يعنی امت معتدل . " « خير الامور اوساطها »" يعنی در هر كاری
بهترينش وسطترين يعنی معتدلترين است كه از افراط و تفريط هر دو بدور
است ، و لهذا اينجا گفتهاند اوسطشان يعنی بهترينشان ، معتدلترينشان .
" « قال اوسطهم الم اقل لكم لو لا تسبحون »" من قبلا به شما نگفتم ؟
اينجا قرآن نشان میدهد كه آن وقتی كه اينها نشستند با يكديگر كنكاش
كردند ، در ميان اينها يكی بوده كه مخالف بوده است ، اما او چون در
اقليت قرار گرفته و ديده حرفش به جايی نمیرسد ، گفته است
پاورقی : . 1 بقره / . 143 |