در ميان اعضای بدنشان غير از بينی چيز ديگری موضوعيت ندارد . او خيال
كرده در زبان فارسی وقتی میگويند فلان كس دماغش چاق است ، واقعا مقصود
اين است كه همين عضو بزرگ و چاق شده است ، نمیداند كه اين كنايه است
، در فارسی وقتی میگويند فلان كس دماغش چاق است يعنی ثروتمند است .
اين هم به همان جا برمیگردد كه در فارسی و عربی وقتی كسی خيلی خوشحال
است و برای خودش شخصيت و عزت قائل است میگويند دماغش را بالا گرفته
، يا دماغش گنده شده .
حال قرآن بينیهای اينها را به خرطوم فيل تشبيه میكند ، يعنی خيلی
بينیهايشان گنده شده ، اين ديگر بينی نيست ، خرطوم فيل است . اگر كنت
گوبينو بود میگفت خيلی عجيب است كه قرآن هم روی همين حساب فكر میكند
، حتی در اينجا بينی را خرطوم ناميده است ! وقتی قرآن میگويد چنين مردمی
چارهای ندارند جز اينكه بايد بينیشان را به خاك بماليم ، میخواهد بگويد
بينی اينها خيلی گنده شده است ، ديگر بينی نيست ، خرطوم است ، بايد
اين خرطوم اينها را داغ كرد ، طولی نخواهد كشيد كه ما اين خرطومهای اينها
را داغ خواهيم كرد . ( اين آيات در مكه نازل شده است . سوره " ن
والقلم " مكی است . ) اشاره است به اينكه عنقريب اوضاعی پيش میآيد
كه ما مسلمانها را بر اينها مسلط خواهيم كرد ، چنان دماغ اينها را به
خاك بمالند كه آن وقت بفهمند كه قضيه از چه قرار است . مفسرين هم
گفتهاند اشاره به قضيه بدر است .
|