پاورقی : . 1 قلم / . 45 . 2 آل عمران / . 178
سراغ او میآيند كه ديگر هيچ فايدهای ندارد .
اين است كه در يك تعبير به آن گفته میشود " استدراج " ، يعنی درجه
به درجه گرفتن ، كمكم گرفتن ، و در يك تعبير ديگر به آن گفته میشود "
مكر " ، مكر الهی ، يعنی خدا با انسان طوری رفتار میكند كه راز كار بر
انسان مخفی است و انسان ضد آنچه كه هست خيال میكند . عرض كرديم كه
شخصی به شعيب پيغمبر گفت : ای شعيب ! اينكه شما میگوييد كار بد اينهمه
اثر دارد ، من تجربه كردم خلافش را ديدم . گناهی نيست كه من در دنيا
نكرده باشم و هيچ اثر بدی هم از آن نديدهام . شعيب به خدای خودش عرض
كرد : خدايا اين بنده چنين میگويد . فرمود : به او بگو ما تو را گرفتهايم
و خودت نمیدانی ، بدترين نوع گرفتن تو همين است .
" « و املی لهم ان كيدی متين »" ( 1 ) مهلتشان میدهيم ، مكر ما خيلی
بامتانت است . « و لايحسبن الذين كفروا انما نملی لهم خير لانفسهم انما
نملی لهم ليزدادوا اثما و لهم عذاب مهين »(2) . اين است كه قضيه زمان
میخواهد . در مفهوم " استدارج " زمان خوابيده است .
حال ، به پيغمبر اكرم خطاب میرسد : " فاصبر " چون مساله ، مساله
استدراج است ، تو هم نبايد عجله داشته باشی ، عجله نكن ، مبادا در عذاب
اينها استعجال كنی كه فورا و بلافاصله [ نازل شود ، ] " « و لا تكن كصاحب
الحوت اذ نادی و هو مكظوم »" اشتباهی كه يونس مرتكب شد ، كه بايد در
مقابل گناهان قوم خودش صبر میكرد تا مهلت و مدت استدراج الهی پايان
بيابد ، اين صبر را به خرج نداد آنگاه خودش گرفتار
پاورقی : . 1 قلم / . 45 . 2 آل عمران / . 178 |