مغضوب پروردگار هستيم كه هيچ اشكالی در كار ما پيش نمی‏آيد .
در حديث است ( همين را باز مولوی به شعر آورده است ) كه در زمان‏
شعيب مردی بود كافر نعمت ، فاسق و فاجر ، آمد به شعيب گفت كه شعيب !
اين چگونه است ، اينهايی كه شما اسمش را گناه گذاشته‏ايد من همه اين‏
گناهها را مرتكب می‏شوم ، معلوم می‏شود خدا مرا خيلی دوست دارد برای‏
اينكه هرگز مرا معاقبه و اخذ نمی‏كند . شعيب در عالم وحی از خدا سوال كرد
كه اين بنده چنين می‏گويد . به او وحی رسيد كه به او بگو كه ما مدتهاست‏
كه تو را گرفته‏ايم و تو خودت خبر نداری . همين كه اساسا ما هيچ اشكالی‏
در كار تو به‏وجود نمی‏آوريم اين بدترين عقوبتهاست كه نمی‏خواهيم تو رويت‏
به طرف ما بيايد .
اين ، اخذ تدريجی است و در تعبير قرآن " استدراج " آمده است و يكی‏
از بدترين عقوبتهاست ، چون مجال و فرصت توبه‏كردن را از انسان می‏گيرد ،
يعنی انسان می‏رسد به حالی كه لطف و عنايت خدای متعال ديگر به هيچ نحو
شامل حال او نمی‏شود و انسان اين مقدار شايستگی ندارد كه خدا او را با يك‏
گرفتاری متوجه خودش كند .
" « فذرنی و من يكذب بهذا الحديث »" بگذار مرا و مردمی كه اين‏
حديث و سخن و اين حقايق را دروغ می‏پندارند ، اينها را در همين دنيا
می‏گيريم ، اما طوری می‏گيريم كه خودشان هم نمی‏دانند گرفته شده‏اند ، عكسش‏
را خيال می‏كنند : " « سنستدرجهم من حيث لا يعلمون »" تدريجا و درجه به‏
درجه اينها را می‏گيريم از راهی كه خودشان نمی‏دانند . اينكه می‏گويند مكر
الهی ، نه مكر به آن معناست كه يك انسان درباره انسان ديگر مكر می‏كند ،
بلكه كاری است كه نتيجه‏اش نظير نتيجه يك مكر