اختصاص دارد به ذات مقدس الله ، رب و پروردگار و خداوندگار همه
جهانها . اينجا گوينده كه ما هستيم ، بنده هستيم ، داريم از خدا به صورت
يك مغايب ياد میكنيم : حمد از آن خداست . در اينجا خدا مخاطب نيست ،
خدا را سپاس میگوييم ، بعد هم همينجور اسمها به صورت مغايب ادامه پيدا
میكند ، میگوييم : " « الرحمن الرحيم مالك يوم الدين »" . يكمرتبه
اين حالت غياب تبديل به حالت خطاب میشود ، مثل اينكه بلاتشبيه ( اين
تشبيهها تشبيههای ناقصی است ) در جلسهای شخصی حضور دارد ، ما ابتدا به
هر علتی ( علتش را عرض میكنم ) گويی با كسان ديگر صحبت میكنيم ، ولی
درباره او حرف میزنيم ، میگوييم : آقای فلان چنين و چناناند ، يكمرتبه رو
به خودش میكنيم ، میگوييم : شما چنين و چنان هستيد .
مسلم خطاب ، يك شايستگی بيشتری میخواهد . كانه در نيمه اول سوره ،
شخص برای خودش آمادگی و شايستگی به وجود میآورد ، آنگاه در نيمه دوم ،
خود خدا را مخاطب قرار میدهد و میگويد : " « اياك نعبد و اياك نستعين
. . . »" پروردگارا تنها تو را میپرستيم و تنها از تو كمك میجوييم ،
ما را به راه راست هدايت كن ، راه كسانی كه آنها را مورد انعام خود
قرار دادهای ، نه راه كسانی كه مغضوب تو هستند و نه راه آن گمراهان و
رهگمكردگان .
سوره مباركه حمد نمونهای است از آنچه كه " التفات " ناميده میشود ،
ولی التفاتی است از غيبت به خطاب ، يعنی ابتدا حالت مغايب را دارد ،
بعد چون متكلم و آن موضوع به يكديگر بيشتر نزديك میشوند ، تبديل میشود
به خطاب .
عكس قضيه هم هست و آن اين است كه اول حالت مخاطب را
|