هست ، يعنی تا خودتان را حفظ نكنيد آنها را نمیتوانيد حفظ كنيد . من
نماز نمیخوانم ولی بچه ! تو نماز بخوان ، نماز چيز خيلی خوبی است ! تو
به من نگاه نكن اگر دروغ میگويم ، تو راستگو باش ! " نگاه نكن " حرف
است .
سخن مرحوم شاهآبادی
میگويند مرحوم شاهآبادی میگفته طبيعت دزد است ، يعنی انسان با انسان
بد بنشيند ، خودش نمیفهمد ، يك وقت میبيند خصلت او در وی آمده ، يعنی
طبيعتش دزدكی از او گرفته است . " دزد است " يعنی طبيعت ، مخفی از
شعور انسان میگيرد . مولوی اين [ نكته ] را به اين صورت میگويد :
میرود از سينهها در سينهها
|
از ره پنهان صلاح و كينهها
|
يعنی تو با ديگری داری حرف میزنی ، [ بدون آنكه خودت بفهمی صفات او را
میگيری . ] برخی اشخاص گاهی از اين غرورها دارند ، به او میگويند با
فلانكس ننشين ، میگويد من مواظب خودم هستم . میگوييم تو مواظب هستی
يعنی آگاهانه نمیگيری ، ولی نمیفهمی ، میبينی ناآگاهانه طبيعتت گرفته ،
و خودت نفهميدهای .
حال وقتی كه انسان از معاشر خودش ناآگاهانه بگيرد ، اولاد از پدر و
مادر ناآگاهانه نمیگيرد ؟ پس اين باوری نيست كه انسان خودش را حفظ
نكند و بتواند خاندانش را حفظ كند . مرحوم شيخ غلامرضا يزدی رضوانالله
عليه كه مرد بسيار بزرگی بود ( دو سال به قم آمد ، علمای قم خيلی اصرار
كردند كه او را نگه دارند . جريان مفصلی دارد . پسرش هم همان جا فوت
كرد ، برای درس تفسيری كه داشت ) يك وقتی در يك