ز حافظان جهان كس چو بنده جمع نكرد
|
لطايف حكمی با نكات قرآنی
|
چنين كسی چگونه ممكن است چنين مقصودی داشته باشد ؟ ! فكری كرد و گفت :
بله آن را اول گفته بود بعد فهميد اشتباه كرده ، اين را گفت . ( خود
مرحوم دكترمعين يك مقدار روی ديوان حافظ از نظر تاريخ غزلها كه چه
غزلهايی مثلا در جوانی گفته شده و چه غزلهايی در دوره پيری ، كار كرده بود
. ) گفتم : اگر تحقيقاتی كه اخيرا میشود نشان داد كه همين شعری را كه تو
میگويی ، جلوتر از آن شعرها گفته است چكار میكنی ؟ گفت : برای آن يك
فكر ديگر میكنيم .
اين نشان میدهد كه از اول ، روی لجاجت يك مدعايی را پذيرفتهاند و
كوشش میكنند هرجور هست اينها را از اسلام و اسلام را از اينها جدا كنند .
با منطق كه نمیشود جدا كرد ، ناچار همين ياوهها را بايد ببافند . اين
ياوهها را كه میبافند ، يك عده دانشجويی كه يك دور ديوان حافظ را
نخواندهاند ، وقتی كه از زبان يك استاد اين حرف را میشنوند ، ممكن است
احيانا باورشان بيايد و قبول كنند كه قضيه از همين قرار است .
انسانهای مسخشده
از اينجا قرآن تقريبا به يك شاخه اين بحث میپردازد . فرمود : مساله
اين است كه اينها حالت لجاج به خودشان گرفتهاند، يك درجه بالاتر، اينها
موجودات مسخ شدهای شدهاند ، روح و فكر خود را در اثر اين اعمال زشتشان و
اين لجاجتها مسخ كردهاند، اينها ديگر انسان نيستند. « افمن يمشی مكبا علی
وجهه اهدی امن يمشی سويا علی صراط مستقيم ». اينها