چون روح و حقيقت نماز چيزی جز تسليم بودن در مقابل امر حق و خالصانه و
مخلصانه امر او را اطاعت كردن نيست . میگويد آسمان كه میگردد و زمين كه
تكان میخورد و باران كه میريزد همه اينها امر پروردگارشان را اطاعت
میكنند ، نماز آنها همين است .
ولی مولوی كه مرد عارفی است و مسائل را عارفانه تفسير میكند اين طور
نمیگويد ، میگويد انسانهای عادی [ تسبيح و تحميد موجودات را ] نمیفهمند
، واقعا موجودات جهان خدای خودشان را میفهمند و درك میكنند و میشناسند
و تسبيح و حمد میكنند ، و اين را مكرر و در جاهای متعدد گفته است ،
اشعار معروفی است كه مرحوم حاج شيخ عباس قمی هم در مفاتيح نقل كرده
است ، میگويد :
جمله ذرات عالم در نهان
|
با تو میگويند روزان و شبان
|
ما سميعيم و بصيريم و هشيم
|
با شما نا محرمان ما خامشيم
|
چون شما سوی جمادی میرويد
|
محرم جان خدا دان كی شويد
|
در جای ديگر شعرهای خيلی عالیای دارد كه متأسفانه همه آن را حفظ نيستم
، میگويد :
معنی " الله " گفت آن سيبويه
|
يولهون فی الحوائج هم لديه
|
" الله " يعنی موجودی كه همه موجودات نياز خودشان را به درگاه او
میبرند . بعد میگويد خاك چنين ، باد چنين ، هوا چنين ، دريا چنين و صحرا
چنين [ و به اين شكل نياز خود را به درگاه او میبرند . ]
بلكه جمله ماهيان در موجها
|
جمله پرندگان در اوجها
|
و خلاصه میگويد ذرهای در عالم نيست الا اينكه اينطور است .