می‏رود ، يعنی ما او را عادل می‏دانيم ، پشت سرش نماز می‏خوانيم ، اگر
مجتهد باشد و از نظر علمی " جائز التقليد " باشد از او می‏توان تقليد
كرد ، باز اگر مجتهد باشد می‏تواند قاضی شود ( چون قاضی هم بايد عادل باشد
) اما شهادتش ديگر قبول نمی‏شود ، چون آن مجازات ، مجازاتی جداست . اين‏
است كه به عقيده بعضی علت اينكه شهادت چنين شخصی قبول نمی‏شود فسق او
نيست ، اين يك مجازات جداگانه است . فاسق شمرده شدن از نظر اسلام يك‏
مجازات است ، مقبول الشهاده نبودن مجازات ديگری است .
از اينجا معنی آيه بعد روشن می‏شود . در آيه بعد می‏فرمايد : « الا الذين‏
تابوا من بعد ذلك و اصلحوا فان الله غفور رحيم »مگر آنان كه بعد از اين‏
توبه كنند و [ خود را ] اصلاح كنند ، پس خداوند آمرزنده و مهربان است .
در استثنای " « الا الذين تابوا »" سه احتمال در ابتدا می‏توان داد .
يكی اينكه اگر شاهدی بعد از اينكه متهم كرد و نتوانست ثابت كند توبه‏
كرد بگوييم چون توبه كرده تازيانه به او نزنند ، شهادتش هم قبول باشد و
فاسق هم نيست . ولی اين احتمال را كسی نداده است . همين قدر كه كسی زنی‏
را متهم كرد و نتوانست ثابت كند ، تازيانه را حتما بايد بخورد .
احتمال دوم اين است كه اگر كسی توبه كرد ، هم شهادت او قبول باشد و
هم فاسق شمرده نشود ، يعنی تمام محروميتهای اجتماعی برگردد و اعاده‏
حيثيت بشود .
احتمال سوم اين است كه مجازات دومش برای هميشه باقی است ، يعنی‏
شهادتش هيچ وقت قبول نمی‏شود و " « الا الذين تابوا »" استثنای عبارت‏
آخر است ، يعنی آن مقدار از او اعاده حيثيت می‏شود