سازگار نيست ] .
« فاما تثقفنهم فی الحرب »حالا كه اينها پيمان شكن هستند ، هر گاه در
جنگ بر آنها مسلط و پيروز شدی ( نكتههای قرآن را ببينيد ! نمیگويد در
همه جا ، چون فقط در ميدان جنگ خون آنها را مباح میشمرد ) ، اگر در جنگ
به چنين موجوداتی كه گفتيم پستترين جنبندهها هستند رسيدی يعنی اگر بر
اينها پيروز و مسلط شدی ( نمیگويد با اينها چه رفتاری كن . تعبير عجيبی
دارد : ) « فشرد بهم من خلفهم »كاری كن كه آن جماعتی را كه پشت سر
اينها قرار گرفتهاند و میخواهند راه اينها را بروند مشرد و پراكنده كنی .
با اينها كاری بكن كه اسباب عبرت آنها بشود . « لعلهم يذكرون » شايد
آنها متذكر بشوند و ديگر مثل اينها اينطور از انسانيت خارج نشوند .
اين سه آيه عجيب است . ابتدا مقدمهای میچيند كه بدترين جنبندهها كدام
هستند . بعد برای اينها صفتی ذكر میكند در سقوط انسانيتشان . بعد فتوا و
اجازه میدهد كه اينها را از بين ببر ، ولی به اين از بين بردن حالت
انتقامی نمیدهد كه عقده دلت را خالی كن .
مجازات ، دو فلسفه میتواند داشته باشد ، يك فلسفه روانی و آن اينكه
كسی كه جنايت بر او وارد شده و عقده روانی پيدا كرده است ، تشفی خاطری
پيدا كند . ولی از اين مهمتر اصلاح اجتماع است [ كه مجازات مجرم ] عبرت
است برای ديگران . قرآن به جنبه عبرتش توجه میكند ، میگويد حالا كه
چنينند ، اين موجودات پستتر از حيوان را از ميان ببر ، با آنها كاری كن
كه عبرت ديگران بشود .
« و اما تخافن من قوم خيانه فانبذ اليهم علی سواء ان الله »
|