امشب خوانديم . قرآن اول آنها را توصيف كرد به يك صفت ضد انسانی كه‏
مسئله نقض عهد و پيمان بود ، آن هم نه يك بار بلكه متعدد . بعد قسمتهای‏
ديگر كه تكرار نمی‏كنيم همه مربوط به جنگيدن با آنها بود و اين كه اينها
شايسته جنگيدن و تار و مار شدن هستند . حالا اين آيه ، مسئله صلح و سلم با
آنها را بيان می‏كند . صورت مسئله اين است : اگر مردمی با همين صفاتی كه‏
ذكر شد سر جنگ و مخالفت دارند تكليف همان است كه گفته شد . حالا اگر
چنين مردمی اعلام صلح بكنند يعنی تمايل به صلح نشان بدهند ، برای پيغمبر
چه وظيفه‏ای است ؟ البته اختصاص به پيغمبر ندارد ، برای رهبر مسلمين كه‏
می‏خواهد با اصول اسلامی عمل بكند چه وظيفه‏ای است ؟ می‏فرمايد اگر آنها
تمايلی به صلح و صفا و به اصطلاح امروز به همزيستی و متاركه جنگ نشان‏
دادند تو هم مضايقه نكن ، تو هم تمايل نشان بده « و ان جنحوا للسلم فاجنح‏
لها »اگر تمايل به صلح و صلاح نشان دادند تو هم چنين كن ، يعنی تو هم‏
حاضر شو . اينجا كلمه " جنح " آمده است كه لغت " جناح " كه به معنی‏
بال مرغ است از همين كلمه است . اين لغت به معنی متمايل شدن است . "
جنح " يعنی تمايل نشان داد . در اينجا وقتی می‏فرمايد : « جنحوا للسلم
كأنه اينجور تشبيه شده است كه مرغ وقتی پرواز می‏كند ، اگر بخواهد به‏
طرفی گردش كند ، قهرا بالش به آن طرف كج می‏شود . همين طور است‏
هواپيما . پس كأنه « ان جنحوا للسلم »يعنی اينها اگر بال خودشان را به‏
سوی صلح و سلامت كج كردند تو هم همين كار را بكن . سپس می‏فرمايد : « و
توكل علی الله انه هو السميع العليم ». چون مردمی كه ايمان ندارند فرض‏
اينست كه به قول و پيمانشان