پاورقی : 1 - نهجالبلاغه ، خطبه . 41
امروزيها كشف كردهاند . گذشتگان هم میدانستند ، بدهاشان مثل امروزيها
نقض میكردند ، خوبهاشان وفادار بودند . ما میبينيم معاويه پسر ابوسفيان
میآيد با امام حسن عليهالسلام پيمان صلح میبندد با نام خدا و با عهدهای
مؤكد و زيرش را هم امضاء میكند ، ولی همينكه روی كار آمد و سوار شد ، در
اولين خطابهای كه میخواند میرود بالای منبر و اعلام میكند : ايها الناس !
از حالا به شما بگويم تمام مواد قراردادی را كه با حسن بن علی ( ع ) بسته
بودم زير پا گذاشتم . با پايش هم روی آن كوبيد و گفت اينطور زير پا
گذاشتم . گفتند عجب آدم سياستمداری است ، آنجا كه مصلحتش است كه
پيمان ببندد پيمان میبندد ، امضاء بكند امضاء میكند ، قسم بخورد قسم
میخورد ، وقتی كه به اصطلاح خرش از پل گذشت میگويد همه را زير پا گذاشتم
. اما وقتی كه سراغ علی ( ع ) میرويم میبينيم به او میگويند ببين معاويه
چقدر مرد زرنگی است . اميرالمؤمنين میفرمايد آن زرنگی نيست ، اسمش را
زرنگی و زيركی نگذاريد ، آن بی دينی است . فرق است ميان بی دينی و
زيركی . آدم ديندار همه اين راهها را میداند ولی نمیكند ، اما آدم بی دين
اين كارها را انجام میدهد . تفاوتش در پابند نبودن است ، نه اينكه او
چيزی درك میكند كه ديندار درك نمیكند . اين است كه در چند جای
نهجالبلاغه اين مطلب عنوان شده است كه « ان الوفاء توأم الصدق » الی آخر
حديث . خلاصه میفرمايد افراد با تجربه دنيا ديده گرم و سرد چشيده مثل من
همه اين راهها را میدانند « و دونها مانع من امرالله ونهيه » ( 1 ) . اما
میبيند اين كار [ با دستور خدا ]
پاورقی : 1 - نهجالبلاغه ، خطبه . 41 |