ندارند . اينها فقيه ايمانی هستند ، بصيرت ايمانی دارند . اين ، غلبه‏
بصيرت است . « ذلك بانهم قوم لا يفقهون ». كفار مردمی نفهم و بی‏
بصيرت هستند . يعنی : بر عكس ، مؤمنين مردمی فهيم و با بصيرت هستند .
بعد از اين آيه ، آيه‏ای است كه به نظر می‏رسد حكم نسخ را پيدا می‏كند
ولی نسخ نيست : « الان خفف الله عنكم و علم ان فيكم ضعفا ». اكنون‏
خداوند بر شما تخفيف داد و دانست كه در شما ضعف وجود دارد . نه ، اگر
صد تا از شما باشد بر دويست تا از آنها پيروز می‏شوند . در اينجا اين‏
مسئله پيش می‏آيد كه اين دو آيه با هم فاصله ندارند و پشت سر يكديگرند ،
چطور می‏شود كه ابتدا می‏فرمايد بيست تای شما بر دويست تای آنها پيروز
می‏شوند ، و بعد بلافاصله می‏گويد يكی از شما بر دو تای آنها پيروز می‏شود .
آيا اين آيات مربوط به يك مورد است يا دو مورد ؟ در اينكه مربوط به دو
مورد است شكی نيست . يعنی آيه اول مربوط به يك وقت بوده ، و آيه دوم‏
مربوط به وقت ديگر . آيه اول مربوط به اوايل كار بوده و جنگ بدر ، آيه‏
دوم مربوط به وقت ديگر . آيه اول مربوط به اوايل كار بوده و جنگ بدر ،
آيه دوم مربوط به اواخر بوده است مثل جنگ حنين . حال سؤال اين است كه‏
اگر نيروی ايمان [ نسبت را ] يك بر ده می‏كند ، چطور اينجا يك بر دو شد
؟ آيا مسلمانها ضعيف الايمان شدند ؟ اول ايمانشان قوی بود ، تدريجا ضعيف‏
شد ؟ چنين نيست . يا العياذ بالله كه اين كفر است خداوند تبارك و
تعالی اشتباه كرد ، اول گفت يكی‏تان برابر با ده تا از آنهاست ، بعد
گفت نه ، يكی‏تان برابر با دو تا از آنهاست ؟ اين هم محال و منافی با
اصول خود قرآن است كه خداوند بر هر چيزی داناست ، بر غيب و شهادت‏
داناست ، بر گذشته و آينده داناست . پس قضيه از