است . ملای رومی میگويد : گر بگردی تو . . .
امتحان كن : دور خود بچرخ ، بعد بايست ، میبينی تمام اطرافت میچرخد ،
در حالی كه اينطور نيست بلكه سر تو میچرخد . اگر انسان با تقوا و روشن و
پاك و صاف باشد ، كوچك را كوچك ، سفيد را سفيد ، و سياه را سياه
خواهد ديد .
اگر چه اين مطلب يك مقدار شوخی است ولی يادم هست خطيب بسيار فاضل
و مبرز مرحوم اشراقی قمی كه شايد خيلی از آقايان اسم ايشان را شنيده
باشند يا سخنرانيشان را ديده باشند ، و از خطبای تقريبا درجه اول ايران ،
و هم فاضل بود و هم سخنور ، يك وقتی در قم ، بالای منبر ، افتاده بود تو
دنده انتقاد از قميها . ( خيلی انسان معتقد خوبی هم بود ) . میخواست
بگويد اين مردم عوام قم ما خيلی خرافاتی هستند . و از جمله میگفت قميها
به گربه سياه خيلی احترام میگزارند ، و فكر میكنند كه گربه سياه از ما
بهتران است ، و لهذا وقتی گربه سياه میآيد فورا از بهترين غذاهاشان و
گوشت خالص برايش میاندازند . بر عكس برای گربههای ديگر اهميتی قائل
نيستند ، آن مقداری هم كه شرعا بايد به او داد نمیدهند ، و لهذا همه
گربههای ديگر در قم منقرض شدهاند و فقط گربه سياهها ماندهاند . هر چه
نگاه میكنی در اين شهر گربه سياه میبينی ، آن هم چاق و چله . از منبر آمد
پائين . طلبه خيلی خوشمزهای بود خرمآبادی . اتفاقا مرحوم اشراقی عينك
سياه به چشمش زده بود . وقتی آمد نشست ، آن طلبه به همان زبان خرمآبادی
و خيلی ساده و لطيف گفت : قربانت ! ما كه تو اين شهر گربه سياه
نمیبينيم . تو عينك سياه به چشمت زدهای ، همه گربهها را سياه
|